خلاصه ماشینی:
"هاملت، موجود هراسانگیز کاملی در عین عدم تکامل، برای اینکه هیچ نباشد همه چیز میشود.
اثری اضطرابانگیز و سرگیجهآور که در آن عمق همه چیز دیده میشود و جز شاهی که در یوریک کشته شده است، چیزی در برابر اندیشه وجود ندارد و هیچ چیز حقیقیتر از سلطنتی که شبحی مدعی آنست یافت نمیشود و تنها سر مردهای نشاط میآفریند.
گفته شده که هاملت، همچون بروتوس، برای پنهان کردن اندیشهاش خود را به دیوانگی زده است.
اگر رسوم دربارهای آن زمان را در نظر بگیریم میبینیم که هاملت، پس از آنکه شبح راز جنایت کلادیوس را بر او فاش ساخته، مورد خطر قرار دارد.
«هراکلین نیسیبی» زمانیکه به تصادف دریافت که «رنیومت» برادرکش است، اطباء را بر آن داشت تا او را دیوانه اعلام کنند و برای بقیت عمر، خود را در دیری زندانی ساخت و از این راه روزگاری دراز با آرامش به زندگی پرداخت."