خلاصه ماشینی:
"بفرزندم سعید ای نور دیده ای ثمر عمر من سعید ای آنکه طالع تو چو نامت بود سعید هر هفتهئی که نامهی تو میرسد ز راه از فرط شوق جان دهم در اندر ره برید از پیشرفت کار تو دلشاد میشوم چون از سعادت تو مرا میدهد نوید پیروزی تو در ره دانش بطبع من خوشتر بود که بادهکشان را می و نبید ای نور دیده پند پدر را مبر ز یاد آنکس موفق است که پند پدر شنید فرصت مده ز دست و بکسب هنر بکوش هرگز کسی زیان ز متاع هنر ندید گر مشکلی به پیش تو آید مکن هراس علم و هنر بحل عقود است چون کلید در راه دانش و هنر امیدوار باش ای بس امیدوار بمقصود خود رسید اکنون دو سال رفت که دور از توام ولیک نزدیکتر بجان منی از رگ ورید گیرم که شد زمام تو لبریز جام صبر یا پشت بابت از غم هجران تو خمید زود آکه شاخ صبر دهد میوه چون شکر صبح وصال از پی هجران شود پدید بقیه در صفحهء بعد دیگر از یادگارهای او در سبزوار«کاروانسرای آقا»است و نیز «حمام آقا»که بیشتر نزدیک بمدرسه شریعتمدار و ظاهرا برای استفاده طلاب ساخته شده بود ولی در احداث خیابان بیهق آن حمام خراب و از بین رفت."