چکیده:
نویسنده، در این نوشتار، به تبیین فرهنگ اثرگذار پرسش گری و
پاسخگویی پرداخته، در آغاز آن را امری طبیعی تلقی نموده که از آغازین
روزهای حیات بشری به وجود آمده و تا آخرین لحظات حیات تداوم
دارد.
پرسش گری را در قالبهای گونه گون ارائه نموده و به تناسب آن
پاسخگویی را هم در همان سطوح رده بندی نموده است. در عرصهی
حکومت، مقولهی پرسش گری و پاسخگویی را به گونهای مطرح نموده
که سبب جلب اعتماد سیاسی، بالارفتن ضریب مشارکت ملی، همیاری
و همکاری شده و مانع ظهور استبداد گردد و از خطاها و نابهنجاریها
جلوگیری نماید، اما در راستای این امر، موانعی را برشمرده، همچون
خلط در مقولهی گزارش کار و پاسخ به سؤالها؛ یعنی مدیران، صرفا به
گزارش کارهای انجام شده میپردازند، بدون اینکه به کارهای انجام
ناشده و ضروری اشاره کنند.
شعار زدگی و شعارگرایی، آسیبی دیگر در حوزهی پاسخگویی و
پاسخ دهی تلقی میگردد، به گونهای که کارهای انجام شده کوچک را
فوقالعاده بزرگ جلوه میدهند.
از جمله آسیبها، متهم نمودن پرسش گر میباشد، برای فرار از
پاسخ دهی، سیاسی شدن بیش از حد نیاز متولیان و کارگزاران، فضایی را
به وجود میآورد که میدانی برای فرهنگ پرسش گری و پاسخگویی
باقی نمیگذارد.
برای گذر از این آسیبها باید روی آوردهایی باشد نظیر نظارت
مستمر عقل جمعی و نهادینه شدن فرهنگ پرسش گری. عملکرد مثبت
اهرمهای تأثیرگذار و مطلوبیت مکانیسم عمل، از جمله روی
آوردهاییاند که قادر میباشند، فرهنگ فوق را از حالت آسیب زدگی گذر
داده و به عنوان یک امر رایج آن را نهادینه نمایند.
خلاصه ماشینی:
"در عرصهی حکومت، مقولهی پرسش گری و پاسخگویی را به گونهای مطرح نموده _______________________________ *استادیار دانشکدهی ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد که سبب جلب اعتماد سیاسی، بالارفتن ضریب مشارکت ملی، همیاری و همکاری شده و مانع ظهور استبداد گردد و از خطاها و نابهنجاریها جلوگیری نماید، اما در راستای این امر، موانعی را برشمرده، همچون خلط در مقولهی گزارش کار و پاسخ به سؤالها؛ یعنی مدیران، صرفا به گزارش کارهای انجام شده میپردازند، بدون اینکه به کارهای انجام ناشده و ضروری اشاره کنند.
هم از همین سیاق است که البته پرسش گری و پاسخگویی صحیح منجر به تقویت نظارت همگانی و کاهش خطاها و مفاسد حقیقی و حقوقی مدیران و سیستمها، و اعمال خرد جمعی به جای تشخیصهای سلیقهای فردی - که گاه رنگ استبداد میگیرد - میشود و پرسش گران را در سود و زیان و صحت و خطای روشها و نتایج شریک میکند، تا آنجا که پرسش گر خود در مقام پاسخگو و توجیه گر مینشیند و نسبت بین پرسشهای ذهنی و پاسخهای عینی معتدل و منطقی میشود.
این فضا، که در سالهای اخیر به شدت دو قطبی شده، موجب میشود بسیاری از مدیران که باید به سؤالات پاسخ بگویند، ابتدا به خاستگاههای سیاسی و جناحی پرسش و پرسشگر توجه کنند، آنگاه اگر پرسش از جانب طیف مقابل است، فرض بر مشکوک بودن و بوی توطئه استشمام کردن نهاده میشود، طبعا فرض دیگر هم این است که از مدیران همسو و هم جناح که نباید انتقاد و سؤال کرد و به اصطلاح آنان را زیر سؤال برد."