خلاصه ماشینی:
"از این پس به ظاهر سپهداری ایران با فریبرز است ولی در جنگ با تورانیان،گودرزیان مرد میداناند: ز قلب سپه گیو شد پیش صف خروشان و بر لب برآورده کف ابا نامداران گودرزیان کزیشان بدی راه سود و زیان به تیغ و به نیزه برآویختند همی ز آهن آتش فروریختند (شاهنامه ج 4؛94) سرانجام ایرانیان شکسته میشوند و فریبرز با درفش از میدان بیرون میرود ولی گودرز و گیو بر جای میمانند و به نبرد ادامه میدهند.
از آن پس چو آمد به خسرو خبر که پیران شد از رزم پیروزگر سپهبد به کوه هماون کشید ز لشکر بسی گرد شد ناپدید در کاخ گودرز کشوادگان تهی شد ز گردان و آزادگان (شاهنامه ج 4؛156) کیخسرو رستم را به درگاه میخواند و به او چنین گزارش میدهد: کنون گیو و گودرز و طوس و سران فراوان ازین مرز گنداوران همه دل پر از خون و دیده پر آب گریزان ز ترکان افراسیاب فراوان ز گودرزیان کشته مرد شده خاک بستر بدشت نبرد...
پیران میگوید: سپهدار طوس است مردی دلیر بهاموس نترسد ز پیکار شیر بزرگان چو گودرز کشوادگان چو گیو و چو رهام ز آزادگان (شاهنامه 4؛166) بدان هنگام که دیدهبان سپاه ایران رسیدن سپاه بیشتر را به توران،خبر میدهد گودرز اندوهگین میشود و میگوید: نبیره پسر داشتم لشکری شده نامبردار هرکشوری به کین سیاوش همه کشته شد ز من بخت بیدار برگشته شد (شاهنامه ج 4؛169) سپاه ایران به سرداری فریبرز که پیش از تهمتن به سوی توران راه کرده بود همزمان با سپاه خاقان چین و کاموس به آوردگاه میرسند."
کلید واژه های ماشینی:
فرود
،
توران
،
شاه
،
طوس
،
گیو
،
کیخسرو
،
جنگ
،
داستان کاموس کشانی در شاهنامه
،
کاموس
،
داستان