چکیده:
داستان دارابنامه اثر ارزندۀ ابوطاهر طرسوسی داستانگزار قرن ششم هجری است. این داستان اگر چه حاوی مطالب ارزندهای است و زیباییهای خاص خود را دارد، اما گمنام و مهجور مانده است و کمتر مشاهده میشود که خوانندگان آثار داستانی به مطالعۀ این اثر ارزشمند بپردازند و از طرف دیگر کمتر کسی از پژوهشگران ادبیات داستانی به این داستان توجه نشان داده است. لذا در این تحقیق سعی نمودهایم که عناصر داستانی نظیر طرح و صحنه را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و بیان نماییم که این عناصر در داستان مذکور دارای چه ویژگیهایی است. و بدین طریق برخی از زیباییها و مطالب ارزندۀ داستان را بیان نماییم. طرح داستان تا اندازهای ضعیف است و روابط علّی و معلولی بین حوادث داستان از قوت کافی برخوردار نیست. در عنصر صحنه، مکان همانند زمان گنگ و مبهم است و به اندازه و ابعاد مکانی اشارهای نشده است و عمدتا غیر واقعی هستند. امّا گاهی صحنههای واقعی نیز وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
دارابنامه، ابوطاهر طرسوسی، عناصر داستان، طرح، صحنه مقدمه داستان داراب نامۀ طرسوسی قبل از اینکه به شکل مکتوب و مدوّن امروزی درآید، مانند خیلی از داستانهای دیگر به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل شده و در گذر زمان با آمیختن با عناصر فرهنگی و عقاید عامۀ مردم توسط ابوطاهر طرسوسی روایت شده است.
در داستان دارابنامه آنچه بیش از هر چیز به چشم میخورد، ذکر حوادث خارق العاده، کارهای عجیب و باورنکردنی است لذا وجود این حوادث خارق العاده در داستان باعث میشود که راوی آنچه را روایت میکند، خارج از چارچوب سببیت و علّت و معلولی باشد.
اینجا این سؤال مطرح میشود که، داراب که مو قع گرفته شدن از آب چند روزی بیشتر سن و سال ندارد و توسط گازر از آب گرفته و پرورش داده میشود و در خانۀ او بزرگ میشود، در سن ده سالگی چگونه بدون هیچ نشانهای به گازر میگوید که تو پدر من نیستی؟ در ادامۀ داستان در خلال جنگی که بین داراب و سپاه امیر مردو اتفاق میافتد، داراب به زندان میافتد، از طرفی امیر مردو وقتی دلاوریهای داراب را مشاهده میکند و به کمک یکی از پیشگویان از آیندۀ درخشان او باخبر میشود او را فرزند خود میخواند ولی داراب با خود میگوید من این همه افراد را کشتم ایشان چرا در حق من لطف میکنند؟ داستان برای این کار امیرمردو، به ذکر دلیل میپردازد تا داراب و در واقع خواننده را بدین وسیله قانع سازد: « امیر مردو گفت من دختر را دوست ندارم و چند دختر خود را هلاک کردم.