چکیده:
دانش معانی، استفادهی هنرمندانه از مقاصد ثانوی کلمات و جملات است. شاهنامهی فردوسی به عنوان یکی از متون اصیل ادبی ایران از منابعی است که پژوهش در معانی آن، از واجبات امور پژوهشی است که پیش از این کمتر به آن پرداخته شده است. پژوهش حاضر در نظر دارد به شیوهی تحلیل محتوا و نیز مراجعه به نظریههای عبدالقاهر جرجانی، به این پرسش اساسی پاسخ دهد که جلوههای معانی تا چه حد در شاهنامهی فردوسی نمود یافته است و فردوسی در شاهنامه تا چه حد از امکانات دانش معانی در پیشبرد اغراض ثانوی جملات بهره برده است.
این پژوهش قصد دارد داستان سیاوش را به روش تحلیل محتوا مورد مطالعه قرار دهد و از دیدگاه علم معانی مورد بررسی قرار دهد و در خلال پژوهش نیز به آراء و عقاید عالمان بلاغت در باب معانی پرداخته شده است.
نتایج قابل پیشبینی از این پژوهش است آن است که بر طبق نظریات علمای بلاغت معانی ثانوی کلمات و جملات در ابیات شاهنامه تا چه حد نمود یافته است؟ و دیگر این که آیا فردوسی در همهی موارد اقتضای حال مخاطب را در ابیات خود در نظر داشته است؟ نگارندگان پژوهش حاضر بر این باورند که: جملات شاهنامه سرشار از اغراضی از معانی است و به هیچ وجه نمیتوان تنها به معنای ظاهری آن اکتفا کرد.
خلاصه ماشینی:
پیشینهی پژوهش تاکنون در باب شاهنامه و علم معانی، پژوهشهایی – هرچند جسته و گریخته – انجام گرفته است که از میان آنها میتوان به «نقد بلاغی ابیاتی از شاهنامهی فردوسی از دیدگاه علم معانی» از داریوش ذوالفقاری در فصلنامهی متن پژوهی ادبی، شمارهی 51، بهار 1391»، «نقد بلاغی بیت معروفی از شاهنامه» از داریوش ذوالفقاری و نرگس محمدی بدر در کهننامه ادب پارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال اول، شماره دوم، پاییز و زمستان 1389» و «جلوههای معانی و بیان در بخش پهلوانی شاهنامه»، جواد ستاری، پایاننامهی کارشناسی ارشد دانشگاه بوعلی سینا، 2 جلد، 1384» پرداخت که اگرچه در جایگاه خود گرههایی – هر چند اندک – گشودهاند، اما در این زمینه، جا برای پژوهش بسیار است و میتوان کتاب ها، پایاننامهها و مقالات بسیاری در این زمینه نگارش کرد، زیرا به قول دکتر شمیسا «استاد سخن فردوسی، که هر بیت او در شاهنامه میتواند موضوع یک مقاله در علم معانی باشد» (شمیسا، 1393: 177) باید بسیار بیش از این در زمینهی معانی مورد مطالعه قرار گیرد.