چکیده:
"ژاک دریدا"یکی از دانشمندان فرا نوگرایی است که نامش با ساختارزدایی همراه است. وی در زمینه تعلیم و تربیت نیز با تأکید بر عدالت و برابری حقوق تمام افراد انسانی،مخالفت خود را با هرگونه سلطه و تحمیل اندیشه و حتی تعیین اهداف و برنامه اعلام میکند. دریدا با بهرهگیری ازاندیشههای اندیشمندانی چون سوسور،هایدگر و نیچه،مطالب نوینی را طرح میکند.او ساختارزدایی را برنامهای انتقادی میداند که مشروعیت خود را از معیار عدالت به دست میآورد.تأکید وی بر عدالت در مسائل تربیتی،فراهمسازی موقعیتی برای پرورش فراگیران خلاق و نقاد است که بتوانند توانمندیهای خود را نشان دهند. نویسندگان بر این باورند که با عنایت به اهمیت طرح دیدگاههای نظری بویژه دیدگاههای نو، میتوان دریچهای به روی دستاندرکاران اندیشههای تربیتی و فلسفی گشود که طرح اندیشههای فرانوگرایی و دریدا به طریق تحلیلی،کوششی در این باب است.نتایج این تحقیق نشان میدهد که دریدا با تحلیل فلسفی جدید،حاشیهها را به مرکز میکشاند و با ارزش دادن به حاشیه و ترجیح زبان نوشتاری بر گفتاری،مسأله مهمی را مطرح میسازد که میتواند برای دستاندرکاران مسائل تربیتی کارساز باشد.
خلاصه ماشینی:
"البته در مورد تعریف فرانوگرایی بین اندیشمندان این جنبش فکری نیز توافقی وجود ندارد اما بهطور کلی میتوان گفت که فرانوگرایی در برابر نوگرایی و برای نقد و بررسی آن به وجود آمده است اندیشمندان فرانوگرا با زیر سؤال بردن مبانی فلسفه نوگرایی،آن را مسئول مشکلات انسان در قرن نوزدهم و بیستم میدانند و با طرح اندیشههای خود بیشتر به دنبال نقد نوگرایی بودهاند.
تأکید دریدا بر عدالت و آزادی اندیشه،تمام مسائل تربیتی را تحت تأثیر قرار داده است بهطوری که همانگونه که اشاره شد براساس این دیدگاه هیچ کس حق ندارد اهداف از پیش تعیین شده را برفراگیران تحمیل نماید و اهداف باید توسط خود فراگیران در طول فرایند تعلیم و تربیت انتخاب شوند.
در بین این تحو لات اندیشهای انسان فرانوگرا با تأثیرگرا با تأثیرپذیری از ذهنیت انتقادی و آزادی طلب مدرنیته،عقاید،اصول و آرمانهای فلسفی و علمی،جهان دیروز را مورد نقد،سنجش و ارزشیابی قرار داده و ذهنهای امروز،جامعه را به چالشهای جدید در مسائل تربیتی دعوت کرده است بهطوری که نظام تربیتی و کارگزاران آن باید نسبت به گذشته تغییر نگرش دهند و دانشآموزان فعال،خلاق و متفکر تربیت کنند.
بررسی دیدگاههای دریدا نشان داد باید شرایطی مهیا کنیم که پویایی و تحرک را به تعلیم و تربیت هم در زمینه مبانی نظری و هم در راهبردهای عملی وارد سازد،در زمینه مبانی نظری،دریدا اندیشههایی در فلسفه مطرح نمود که با الهام از هایدگر،سوسور،نیچه و فرانوگرایان،اندیشههای متافیزیکی غرب را،که تا آن زمان مبانی نظری تعلیم و تربیت تشکیل میداد به چالش کشید و با ترجیح نوشتار بر گفتار و غیاب بر حضور،حوزه جدیدی در فلسفه مطرح کرد که میتوان آن را به عنوان نظریه عدالت در اندیشههای فلسفی او مطرح نمود."