خلاصه ماشینی:
"»در پاسخ او موریه پیشنهاد مینماید: «اگر یکنفر اروپائی بخواهد عقیده صحیحی از عادات شرقیان بدست دهد که شامل شرحی از اوضاع متغیر زندگی یکنفر شرقی باشد و از احساسات او نسبت بحکومتش، از رفتار او در زندگی خصوصی،از امیدها و آرزوهای او،و خلاصه از هر چیزی که مربوط بفعالیت جسمی و روحی اوست سخن گوید،شاید بهترین راه این باشد که حتی المقدور حقایق و افسانههای بسیاری از زندگی یک جامعه مسلمان و در (1)-مویه-مسافرت اول-ص 219-220 (2)-لرهارد فورد جونز رسالهای بنام«نام سرگشاده درباره سیاست فعلی بریتانیا در ایران؟؟؟و یلزلی»در سال 1838 در لندن منتشر ساخت و در آن بدقولیها وعده های انگلیسها را مورد حمله قرار داد.
(3)-مسافرت دوم-موریه-ص 390 باره اعضای مختلف آن جمع نمود و برای نمایاندن این جامعه آنها را براساس تصویر عالی که(لوساژ)از زندگی اروپایی در ژیل بلاس کشیده است طرحریزی کرده بصورت یک داستان جامع و شیرین درآورد» در اینجا موریه ما را از نیت خود و طرح داستانش باخبر میسازد.
ولی این ندای وجدان تغییر بزرگی در زندگیش نمیدهد،و در آخر داستان وقتیکه بعنوان فرستاده شاه باصفهان میرود، حاجی بابا نه تنها تقریبا همان پسرک حیلهگریست که سالها پیش آنجا را ترک کرده است بلکه در رندی و قلاشی کارکشتهتر شده است.
با این تفاوت که ژیلبلاس رفیق زندانی خود یعنی بانو منسیا را نیز آزاد میکند،در حالیکه حاجی بابا نه تنها عثمان آقا اربابش را ازست ترکمنان آزاد نمیسازد،بلکه با تردستی سکههای طلای او را که در داخل کلاه کهنهاش مخفی است بچنگ میآورد و میگوید:«اگر تردستی من نبود،اشرفیها برای همیشه از دستمان میرفت؛پس برای تصاحب آنها چه کسی از من اولیتر است؟(فصل 4)بدین وسیله (1)مجله بلاک وود Black Wood''s Magazine ،اکتبر 1824، جلد 15،ص 52-57."