خلاصه ماشینی:
"آیا این پیکرهها،در مسیر وصال،چنین قطعهقطعه و قربانی شدهاند و بیخودی عارفانه را به نمایش گذاردهاند؟یا اینکه عشق آسمانی و جاودانه را با زهرخندهای مکرر خود به تمسخر میگیرند و به جشن خونبار این آگاهی نیستانگارانه میروند؟آیا این دنیای هراسآور و پرخشونت،دنیای درون خود هنرمند است یا آنچه او به عنوان جهان خارج از خود نمایان میسازد؟اینها برخی از پرسشهایی هستند که ذهن مخاطب را به خود مشغول میکنند.
ارتباطهایی که کامل نمیشوند،چیزهایی که در این ارتباطها گم شده و از دست رفته است، انتظارها و خواستههایی که ارضاشدنی نیست،و تراژدیهایی که راهحل ندارند؛اینها نوعی خشونت کهن الگویی را مینمایانند که به گفتهی فروید«عاملی است مشترک بنی انسانها که روابط ما را با نزدیکانمان مخدوش میکند و تمدن را به صرف چنین انرژی کلانی وادار میسازد."