خلاصه ماشینی:
"زیرا به نظر او اساس هرگونه فعالیت عملی و پیشفرض آن،اصل غایتمندی طبیعت است که ریشهء آن در قوهء حکم است و چون این اصل مرکز و محور اخلاق نیز هست لذا شکاف بین عالم پدیدار و عالم اختیار را همین غایتمندی پر میکند(2/092).
در احساس لذت زیباشناختی قوهء حکم خود قانونگذار خویش است و دارای کنشی است به صرافت طبع و این همان صفتی است که کانت در نقد عقل محض به تخیل استعلایی نسبت میدهد.
لذتی که در احساس زیبایی برای انسان حاصل میشود،چنانکه گفته آمد معلول امر زیبا نیست بلکه این لذت تجربهء زیبایی است و بهخودیخود احساس فوق حسی آزادی و طبیعت را آشکار میکند و این امر در حکم زیباشناختی که مبتنی بر آزادی تخیل است صورت میگیرد.
درک زیبایی و حکم زیباشناختی که بر تخیل استعلایی مبتنی است، اساس فوق حسی آزادی و طبیعت را آشکار میکند،اما این آشکاری جزیی است زیرا تحت الزام میل،غایات اخلاقی را متأثر میکند،ذوق زیباشناختی چون از الزامات مفاهیم و میل آزاد است، استعلاء را منکشف میکند و استعلایی بودن پیشفرض هرگونه تلاش مفهومی برای وحدتبخشی تجربه و منجمله امور علی است.
تأملات کانت بر زیبایی و هنر چونان تیغی است دو دم که یک دم آن انسان را از محصور بودن در حد ضرورت حاکم بر طبیعت و معرفت را از انحصار به علم ابژکتیو و وابستگی و تعلق انسان را از تعلق صرف به سوی سود و زیان و آزادی را از آزادی صرفا اخلاق جدا میکند و دم دیگر آن هنر را امری سوبژکتیو کرده و موضوعیت نفسانی را اساس همه چیز قرار داده،بشر را منشأ هنر و خالق اثر هنری مینماید."