خلاصه ماشینی:
"نورمن فاستر:بله،بهعلاوه وقتی معمار،جزئیات و چگونگی ترکیب و تنظیم آنها را با یکدیگر بررسی میکند،باید آنها را باهم هماهنگ کند و به این ترتیب دارد وارد دنیای مهندسی میشود.
-فکر میکنم معماران باید با اشیا طبیعی برخورد بهتری داشته باشند و آنها را تنها در اندازهی واقعیشان در نظر بگیرند.
من تصور میکنم آنها این توانایی را دارند که ذهنیتر کار کنند.
معماران و پیکرتراشان باید باهم بحث کنند و از هم بیاموزند و نشستن در آتلیهی معماری شما ذهن من را باز میکند.
مثل قهوهای تیره که برای تنهی درختان به کار میبرید و من فکر میکنم ارتباطی بین نظر تو و هنری مور وجود دارد.
مردم ممکن است از آن لذت ببرند یا از آن انتقاد کنند ولی باید به بیرون از کارگاه برده شود و بهندرت پیش میآید که کارهایم را در جایی قرار دهم یا به جایی تعهد دهم یا مجسمههای بزرگی بسازم که دائما در یکجا قرار بگیرند.
ممکن است مردم از آن لذت ببرند اما میتواند برای کار خطرناک باشد،چون اثر ارزش زیباییشناسیاش را ازدست میدهد.
فکر میکنم پیکرتراشی در مقیاس شهری موثر است و نقش تعیینکنندهای دارد.
فکر میکنم این سو استفاده کردن از پیکرتراشی است.
بررسی درستی بر روی این نوع پیکرتراشی انجام نشده است و لازم است مجسمهسازان و معماران روی آن مطالعه کنند.
بعد فکر کردم که چرا لازم است که حتما در خارج آن قرار بگیرم؟آیا فضای داخلی نمیتواند یک مجسمه باشد؟آیا میتواند چیزی باشد که شما بتوانید در داخل آن هم باشید؟چیزیکه من آنرا پیکرتراشی-معماری (Sculpitecture) مینامم."