چکیده:
این مقاله براساس نگرشی تاریخی بر تعامل نهادهای بسترساز اخلاق اقتصادی و از جمله
دین و دولت (حاکمیت) در فرایند توسعه اقتصادی تنظیم شده و بیانگر اثر دو منبع
هنجارآفرینی و مشروعیتبخشی بر فرهنگ و اخلاق اقتصادی است و از این طریق، راهی به
مراحل تحقق الگوی توسعه اقتصادی براساس آموزههای اسلامی میگشاید. هدف مقاله،
بهرهبرداری از تجربه تاریخی ظهور و نهادینهشدن اخلاق سرمایهداری و دیگر تجربهها
در موضوع اخلاق ادیان و اخلاق اقتصادی، در جهت ترسیم این نکته است که هم تحقق الگوی
توسعه (و از جمله سرمایهداری) بهصورت بسیار جدی نیازمند بسترهای اخلاقی و فرهنگی
است و هم عدم تناسب اخلاق دینی با اخلاق مطلوب الگوی توسعه، (در وضعیت ضعف عقلانیت
دینی و پویایی آن) به تضعیف اهداف و کارکردهای دین و ارزشهای اخلاقی آن در جامعه
میانجامد. براساس یافتههای مقاله، روششناسی اجمالی تحقق الگوی توسعه اقتصادی با
بیشترین نزدیکی به مؤلفههای اخلاق اسلامی ارائه میشود.
This article has been compiled on the basis of an historical view to interaction of preparative institutions of economic morality، including religion and government in the process of economic development and indicates the effect of two sources of creating norms and legitimacy، on culture and economic morality، and through this way، opens a path to stages of realizing of a economic development pattern on the basis of Islamic teachings. The aim of this article is exploitation of historical experience of appearing and internalization of capitalism morality and economic morality، to draw this point that realization of development pattern (including capitalism) strictly needs cultural and ethical backgrounds and also that the incompatibility of religious morality with desirable morality of development pattern، (in the circumstances of weakness of religious rationality and its dynamic) will lead to weakening the goals and practices of religion and its ethical values in society. According to findings of this article، briefly methodology of realization of economic development pattern will be offered with most closeness to elements of Islamic morality.
خلاصه ماشینی:
هدف مقاله، بهرهبرداری از تجربه تاریخی ظهور و نهادینهشدن اخلاق سرمایهداری و دیگر تجربهها در موضوع اخلاق ادیان و اخلاق اقتصادی، در جهت ترسیم این نکته است که هم تحقق الگوی توسعه (و از جمله سرمایهداری) بهصورت بسیار جدی نیازمند بسترهای اخلاقی و فرهنگی است و هم عدم تناسب اخلاق دینی با اخلاق مطلوب الگوی توسعه، (در وضعیت ضعف عقلانیت دینی و پویایی آن) به تضعیف اهداف و کارکردهای دین و ارزشهای اخلاقی آن در جامعه میانجامد.
تاثیر نهاد فرهنگساز (دین) در پذیرش اخلاق سرمایهداری باید به روشنی اشاره کرد که در مقام بحث نظری و نیز جستوجوی تاریخی، هیچیک از دو نهاد دین و دولت علت ابتدایی در پیدایی انسان مدرن و نظم اجتماعی نو نیستند؛ بلکه مجموعه فضای تاریخی ـ تمدنی در دورانی ویژه باعث اسقرار روح خاصی در یک طبقه میشود؛ سپس نهادهای فرهنگساز (در جامعه مذهبی از جمله مهمترین آنها دین است) و نهاد حاکمیت در جایگاه منابع اصلی مشروعیتبخشی رفتار اجتماعی (یکی مشروعیت درونی ـ هنجاری و دیگری مشروعیت بیرونی ـ قانونی) بستر پذیرش عمومی، توسعه و نهادینهکردن آن را فراهم میآورند.
] تجربههای اخیر تاریخی: اخلاق و گسترش سرمایهداری چکیدهای که ما از بخشهای پیشین در نظر داریم، در نشاندادن تناسب انحطاط دین اخلاقگرا با ظهور اقتصاد فردگرا و غیراخلاقی (نه لزوما ضد اخلاق) در تجربه رنسانس اروپا منحصر نیست؛ بلکه به اصل کلیتر در نگرش توسعه اقتصادی اشاره دارد و آن عبارت از لزوم چرخش متناسب نهادهای ارزشی و اجتماعی بهصورت پیششرط تحول به سوی نظام اقتصادی مدرن است.