چکیده:
در این مقاله ضمن پذیرش عدم لزوم دلیل برای توجیه باور دینی، به نقد دیدگاه
پلانتینگا درباره جواز معرفتی پرداخته شده است. مؤلف از یک دیدگاه درونگرایانهای
درباره جواز معرفتی دفاع میکند. باور مسیحی به اعتقاد وی جواز معرفتی ندارد، ولی
چون توجیه اخلاقی دارد جای ایراد ندارد. برای توجیه اخلاقی برخلاف پلانتینگا باید
برخی از آگاهیهای ما اعم از قرینه گزارهای یا چیز دیگر در تأیید باور مورد بحث
باشند.
خلاصه ماشینی:
"حرف من این است که در مثال مورد بحث، پیش از تأمل درباره باورم ممکن نیست که من کاری نابجا (70) کرده باشم (یعنی به هرحال ممکن است باورم را بدون هیچ میزانی از اراده، خواه به طور مستقیم یا به طور غیرمستقیم، پذیرفته باشم و این ویژگی باور من شاید به یک معنا بخشی از چیزی باشد که پلانتینگا از تبیین برونگرایانه (71) خویش در نظر داشته است)، اما این باور از لحاظ معرفتی دارای جواز نیست، و این نکتهای است که من با تأمل کشف کردهام.
بنا به ایراد قرینهگرایانه، یک باور باید از لحاظ معرفتی دارای جواز باشد تا اخلاقا موجه شود، و قراین مؤید باور دینی برای فراهم کردن جواز معرفتی تا حد یقینی که از ویژگیهای چنین باوری است، کافی نیست، پلانتینگا نیاز جواز معرفتی به قرینه را انکار میکند و میگوید: باور به خدا در صورت فقدان هر نوع قرینهای نیز از لحاظ معرفتی دارای جواز است.
اما تکلیف کسی ـ مثلا کودکی ـ که درباره باور دینیاش به تأمل نمیپردازد، بلکه بهطور خود انگیخته باور میکند و از خود نمیپرسد که آیا باور دینیاش، باور خوبی است یا نه، چه میشود؟ آیا چنین باوری واقعا غیر اخلاقی یا ناشایست است؟ پاسخ این پرسش از نظر من منفی است، زیرا به نظر نمیرسد یک تکلیف اخلاقی کلی برای بررسی هر انتخاب باور خود انگیختهای وجود داشته باشد و من دلیلی نمیبینم که چنین تکلیفی در حوزه انتخابهایی وجود داشته باشد که مستلزم بررسی نحوه ارتباط آنها با خیر دستیابی به حقیقت است."