خلاصه ماشینی:
"یازده قرن است به امید آفتاب،تاریکزار جهان را کاویدهایم و به شوق رؤی خورشید، شبهای دیرپا و دلگیر را پس پشت نهادهایم.
یازده قرن است،دیوار کعبه منتظر است تا تکیهگاه مردی باشد که زره پیامبر بر تن،ذولفقار علی در کف،زمزمهء قرآن بر لب با سیصد و سیزده ستاره که گرد منظومهاش میچرخد بازآید و زمین را زیر پای عدالت بلرزاند و خاشاک ستم و بداد را از گسترهء خاک برگیرد.
کدام روز میآید آنکه همه چمنهای جهان پیشپایش سبز شوند،همه درختان خشکیده به تبسمی سبز به پیشوازش بیایند.
میدانیم که میآید میدانیم که آزادهء منتگذار محبوب،روزی پرده برمیگیرد و چشمها در شگفتی و شگفتگی،سواری را خواهند دید که از میان غبار و گردباد،آراسته و پاکیزه،خشماهنگ چونان رعد و تندر و نرم و مهربان همچون نسیم،در دستانش شاخهای و شاخهای شمشیر،میشکفد و میبالد و همه را به سرسبزترین سمت آفرینش میکوچاند."