خلاصه ماشینی:
"ملاقاتدر آن روزگار، خلافت اسلامی در اسارت مردان «بنیامیه» بود و امام باقر هم از آغاز جوانی سختیهای فراوانی دید، حکومت یزید را دید آنهم آنطور که او میدید، حکومت مروان حیلهگر را دید که گرگی از گرگهای جهنم بود و حکومت هشام لئیم خسیس خبیث را دید محصور بودن و محبوس بودن ــ حبس نظر ــ پدربزرگوارش را دید و هم مشاهده کرد که چهگونه همه مردم و همه ملتها و خاندان میتوانستند بگویند و بنویسند و بیایند و بروند و بنشینند و تدریس کنند مگر خاندان پیامبر، چنان که حتی یک نفر جرئت نداشت به خانه زینالعابدین(ع) بیاید و از پیامبر اسلام (ص) یا قرآن یا هر موضوع دیگر، مسئلهای بپرسد، چرا که زینالعابدین، فرزند حسین بود و نوه علی که آشوبگرش شناخته بودند و ممنوعالملاقات بود."