خلاصه ماشینی:
"»و نیز چون«در قهوهخانههای مرند و سلماس این شاهنامه فردوسی خوانه میشود»پس زبان فارسی تار و پود ملیت همهء مردم کشور ما و یا بقول آقای مینوی«جهت جامعهء»ماست؟این نظریات فقط میتواند دربارهء آن گروه معدودی که«شروع بخواندن و نوشتن فارسی میکنند» مورد بحث قرار گیرد،اما بفرض صحت این نظر آیا ملیت ایران را فقط همین ده یا پانزده درصد باسوادها تشکیل میدهند؟قطعا چنین نیست البته خواندن شاهنامه فردوسی در قهوهخانههای مرند و سلماس که تودهء مردمش اصلا فارسی نمیداند بشوخی شبیه- تر است تا بمطالب یک مقاله بسیار فاضلانه.
آقای مینوی میپرسند:«آیا ملت برای ما منحصرا عبارت از اینست که در داخل حدود و ثغور ایران زیست میکنیم؟»و سپس چنین پاسخ میدهند:«در مورد بسیاری از اقوام عالم شاید این حکم صحیح باشد که ملیت یک مفهوم سیاسی است.
اگر مردم خوبی و زیبائی ادبیات کلاسیک ما را احساس کنند بآن روی خواهند آورد و ادبیات از حصار تنگ و خفقانآور«محافل هنرپرور»پا بجهان بزرگتری خواهد گذارداین کاریست که در کشورهای دیگر نیز میکنند،در ادبیات بمعنی درست کلمه تحقیق و تتبع میکنند،زبان مادری را خوب بمردم یاد میدهند بیآنکه هرج و مرج و خودمختاری فردی و حکومت مطلقهء اشخاص را در قلمرو زبان مجاز بدانند و بهل کنند،تا آنجا که آقای مجتبی مینوی نه فقط در مورد کشورهای سرمایهداری-که جای خود دارد-بلکه در مورد کشور سوسیالیستی نیز اذعان دارند و در پایان مقالهء مفصل خودشان چنین مینویسند:«..."