خلاصه ماشینی:
"ولی آیا نتیجهء ضمنی پذیرش این تمایزها،تصدیق این امر نیست که خشونت جمعی به لحاظ تاریخی شکلها و کارکردهای متفاوتی دارد که-هر چند جملگی به لحاظ اخلاقی محکوم و ناپسندند-واجد علل و اهدافی بس متفاوتاند؟این پرسش ربط مستقیمی با تحلیل پوپر دارد:او با انتزاع از عوامل واقعی مولد خشونت جمعی،در انتهای تحلیل خویش به تعمیمی نادرست میرسد،و بدینسان ویژگیهای سیاسی حکومت دهشت در دورهء معاصر را محو میکند و گستردگی ابعاد و درجهء احتمال وقوع آن را به حداقل میرساند.
برعکس،این فریضه که چنین ساختاری خود را در و از خلال همهء نهادها و روابط تحقق میبخشد و بر آنها مستولی است(یعنی آنها را تعیین و تعریف میکند)فیالواقع مستلزم تحلیل«مبتنی بر گزینش»است نه نافی آن-تحلیلی که توجه اصلی آن معطوف به نهادها و روابط اساسی و بنیادین جامعه است «البته این تمایز باید هم به لحاظ منطقی و هم به لحاظ تجربی اثبات و توجیه شود).
وضعیت موجود به صراحت و روشنی کافی نشان میدهد که امروزه بازگشت به توحش ابتدایی خود نوعی امکان یا احتمال تاریخی است؛البته یقینا نه به منزلهء تحقق نوعی«تقدیر»انعطافناپذیر در متن چرخهء تاریخی رشد و انحطاط،پیشرفت و پسرفت،و غیره،بلکه به مثابهء تقدیری ساختهء دست آدمی که تشخیص مسئولیت وقوع آن و همچنین توضیح و تبیین آن(در مقام شکست،سترونی،یا حتی عدم امکان اتخاذ رویهای دیگر) ممکن است-یعنی توضیح و تبیین آن برحسب ساختار جامعهء مستقر،و آن صوری از کنترل و دستکاری و ترویج عقاید که ضامن حفظ این ساختارند."