خلاصه ماشینی:
"او از جمله آفریدههای حضرت حق بود که فرمان شگفت اهورایی را با جان دل شنیده و بدان عمل کرده بود که:«بمیرید،پیش از آنکه بمیرید!» و هر زمان که قرار میشود از مرتضی بگویم گرفتار غمی گنگ اما شاد هستم و هرگز این احساس متضاد را نمیتوانم بفهمم.
ای که از یار،نشان میطلبی،یار کجاست؟ همه یارند،ولی یار وفادار کجاست؟ تا نپرسند،به خوبان غم دل نتوان گفت ور بپرسند،بگو:قوت گفتار کجاست؟ رفت آن تازه گل و ماند به دل خار غمش گل کجا جلوهگر و سرزنش خار کجاست؟ اگر مرتضی بود،چه میکرد؟ در خرابات مغان هوش مجویید ز ما همه مستیم،در این میکده هشیار کجاست؟ به چه کاری مشغول بود؟ بهتر آن است هلالی که نهان ماند راز سر خود فاش مکن،محرم اسرار کجاست؟ چه بگویم؟مینوشت.
او میدانست که اگر در میدان مبارزه حق و باطل نباشد،چه به نماز ایستاده باشد،چه به شراب نشسته باشد،هر دو یکی است او صدای«هل من ناصر»را شنیده و با جان دل«لبیک»گفته بود.
به صفحه جادویی«تلویزیون»که این روزها سخت وسیله تحمیق شده است و دیگر از«خان گزیدهها» نمیگوید و اگر از جنگ میگوید از جنگ میگوید نه از«دفاع مقدس»!ببینید او هست."