خلاصه ماشینی:
"صدر فلاسفه جهان-صدر المتالهین-در کتاب اسفار میفرماید:چون قدرت در انسان قوه یعنی وجود خیلی ناقص،و در خداوند تعالی بالفعل-یعنی بکمال وجود-میباشد، پس امکان ندارد که از قدرت انسان فعلی صادر شود که بمرجح واجبی نیازمند نباشد،و چون قوه از خصایص عالم ماده است،توصیف خدای تعالی بقدرت در حقیقت توصیف بفعلیت بوده، بدلیل اینکه واجب الوجود بالذات،واجب الوجود از جمیع جهات و حیثیات میباشد، پس اراده او در آفریدن مخلوقاتش،اراده وجوبی و ذاتی بوده و از قصد و داعی مبرا است، ولی در انسان چون اراده از حیث نسبت میان وجود مورد اراده و عدم آن متساوی است خود بخود برای رجحان یکی از دو طرف وجودی و عدمی بر طرف دیگر صالح نیست،و چون یکی از ایندو طرف بر دیگری رجحان یافت،همین دلیل بر دخالت علت موجبه و اراده جازمه خدایی است،که موجب فعل میشود،پس بطور کلی ما سوی الله در اراده خود مضطر و مجبور هستند و نسبت اراده بمراد،مانند نسبت علم بمعلوم و وجود به موجود است،و ترجیح ایجابی ذات واجب الوجود در افعال نه تنها منافی اختیار انسان در صدور افعال نیست،بلکه همین خود دلیل تاکید اختیار انسان در حد و دخالت و حیطه امکانی اوست،ولی اگر اراده ذاتی خداوند تعالی ایجاب نکند هیچ فعلی بوجود نمیآید،و پس از تعلق ارادهاش،راهی برای تخلف ممکن صرف از مرید باقی نمیماند و با نظر بذات او واجب میشود که عالم بوجود آید،پس نسبت عالم بذات او مانند نسبت حرارت بآتش و نور بخورشید یا زوجیت باربعه میباشد."