خلاصه ماشینی:
"استخاره با قرآن کریم بردن صنیع الدوله پدرم را به قلهک -4- موقع خروج آقایان از سلطنتآباد پدرم میخواهند خداحافظی کرده به شهر بروند صنیع الدوله مانع شده میگویند آقا صلاح در اینست که حضرتعالی چند صباحی در قلهک مهمان من بشوید و به شهر تشریف نبرید.
پدرم میفرمودند هرچه من خواستم علت اینهمه پافشاری آقایان برای نرفتن به شهر را بدانم نتوانستم بعدها معلوم شد محمد علی میرزا در آن دفترچه اشخاصی که بایستی کشته میشدند یادداشت میکرد و این آقایان هر سه نفر متوجه شده بودند ولی آنموقع از گفتن به من خودداری کردند.
دو نفر را برای رفتن به سلطنتآباد و ملاقات با محمد علی میرزا انتخاب میکنند حکیم الملک و پدرم،قرار میشود صبح فردا این دونفر بعنوان نمایندگی از طرف آزادی- خواهان و نمایندگان خلاصه همه و همهء مردم به سلطنتآباد رفته بلکه از جنگ و خونریزی جلوگیری بکنند."