خلاصه ماشینی:
"البته از قرن شانزدهم،برخی کشورهای غربی سرزمینهای دیگران را تصرف کرده و مردم بومی آنجا را به بردگی گرفته بودند ولی از قرن نوزدهم،تلاش برای به دست آوردن مستعمرههای بیشتر سرعت گرفت.
بسیاری از مورخان کشورهای استعمارگر، امروزه در توجیه استعمار میگویند که استعمار از هر جهت برای مردم بومی کشورهای مستعمره مفید بوده است؛زیرا سبب پیشرفت فرآیند آموزش و پرورش در این کشورها شده است.
دلایل این شکست را میتوان به دو دستهء داخلی و خارجی تقسیم کرد: الف)دلایل داخلی159 1-غیر متجانس بودن گروه غیر متعهدها)رژیمهای گوناگون و ایدئولوژیهای متفاوت) 2-نبود یک محور همبستگی مثل یک ایدئولوژی همگانی؛زیرا جنبش دارای مجموعهای از اصول و اهداف و شعارهایی است که جنبهء نمادین دارد و غالبا اعضا آنها را نقض میکنند.
نتیجهگیری161 واقعیت این است که جنبش عدم تعهد،که تلاشی برای عدم وابستگی به غرب سرمایهداری و شرق کمونیست بود،پس از فروپاشی نظام متکی بر اندیشههای سوسیالیسم و کمونیسم،باید به عنوان سخنگوی راستین جهان سوم در قبال مسائل و معضلات دشوار،نه تنها اظهار نظر کند بلکه باید به عنوان یک نیروی مستقل و قوی،این جریانها و رویدادها را به نفع کشورهای غیر متعهد و به طور کلی دول جهان سوم تغییر جهت دهد.
اهمیت و حساسیت این نکته از این جهت است که با یک تحول بنیادی و حرکت به سمت احیای اهداف و آرمانهای اولیه،جهان سوم،مجموعهء پرقدرت و کارآمدی حاصل خواهد شد که به عنوان قدرت اول جهانی،نظریات صریح و روشن خود را در قبال مسائل و بحرانها،مطرح خواهد کرد و به کرسی خواهد نشاند."