خلاصه ماشینی:
"یاداشت سردبیر بهشت هشتم آمدی اما نه به دیاری غریب بل به سرزمینی که زادگاه عشق و ایمان به خاندان شماست.
از خاندان مردانی هستی که صادقترین اندیشمندان بودند و پرورندهء انبوهی از نامدارترین دانشمندان مردانی تجسم آزادی در بند و مرغان خوش خوان در کمند خواستند تا تخل تناور نبوت را سر برکنند و درخت بلند امامت را بر خاک افکنند اما نتوانستند چرا که یاران چون باران زلال شما از کورهء تردید و تهدید و تطمیع و اتهام و زجر و زندان سربلند بیرون آمدند و با زبانهای بریده و حلقومهای دریده نامتان را بربلندای گلدستهها فریاد کردند.
دریغا که قبر غریبت در توس همسایهء گوری باشد که بدترین مردم در آن خفته است!
بخوان تا بیاییم و صورت بر ضریحت بساییم چرا که مایم و آن شکوه مقدس ماییم و آن حضور غیب در آشکار عالم ای آنکه هرکه با تو نیست راه بهشت را به پایان نرسانده است."