خلاصه ماشینی:
"زیر داربست عشق گاهی به آسمان نگاه کن محمد علی شامانی آینه را رازی است که با زبان آب میتوان آن را فهمید.
این گروه،شاید کمتر توانستهاند به این سؤال بیندیشند که:<<درخت در کدام سرزمین میروید؟اگر باران نباشد،اگر آفتاب نتابد،آیا درختی قد خواهد کشید؟>> تربیت،در خلاء رخ نخواهد داد،تربیت را،زمینهای است و زمانهای!در مقابل،عدهای،تربیت را کاملا قانونمند و نظامدار تعریف میکنند.
در نگاه اینان،تربیت یک اتفاق نیست،بلکه یک جریان هدفمند و یک جادهی از پیش تعیین شده است.
راستی از خودمان پرسیدهایم،ما چه وقت تربیت میکنیم؟آیامسیر تربیت،از پیش تعیین شده است و کاملا بر آنچه که قرار است روی دهد احاطه داریم،یا آموزههای ما،کاملا اتفاقی انتقال مییابد؟ درست است که تربیت،مرزهای روشنی دارد،اما آیا مرزها همواره رعایت میشوند،یا اینکه بسیاری،از مرزها عبور میکنند و بسیاری،مرزها را نادیده میانگارند؟ مرزهای ناپیدا و ناآشنای تربیت کجاست؟آیا میتوانیم،زمینهها و زمانهای ناپیدا و پنهان تربیت را مدیریت کنیم،تا آنچه که بخواهیم روی دهد؟ تربیت،برخلاف تصور هردو دسته،درست زمانی اتفاق میافتد که ما،نه قصد و نه برنامهای برای آن داریم."