خلاصه ماشینی:
"شخصی پرسید این طفلان را کجا میبرید؟ گفتند:برای دعا کردن که باران ببارد،زیرا دعای اطفال مستجاب است.
آن شخص گفت:اگر دعای اطفال اینقدر مستجاب بود،یک معلم در همه عالم زنده نماندی!
طول و عرض شخصی پسر خود را که در مدرسه هندسه هم خوانده بود به بازار فرستاد و گفت برو برای چاهی که در خانه داریم یک طناب بیست ذرعی خریده بیاور.
پسر پس از چند قدمی که رفته بود،مراجعت کرده از پدر پرسید: -آیا طول طناب بیست ذرع باشد،یا عرض آن؟ پدر گفت:آن حماقت توست که از هر طرف دارای بیست ذرع طول و عرض و عمق است.
در ساعت درس علوم معلم از بچهها پرسید: مناسبترین موقع برای چیدن سیبها چه وقت است؟ بچه بدون معطلی جواب داد: موقعی که سگ در باغ نیست و باغبان هم خوابیده است!"