چکیده:
در خصوص آزادی و ماهیت آن و ارتباطش با دینداری دو پارادوکس وجود دارد. اول اینکه
آزادی یعنی عدم محدودیت، اما هر گروهی برای آزادی محدودیتی قائل شده است. اگر آزادی
اصل است و معیار همه چیز میباشد، چرا در جایی باید محدود شود و اگر محدودیت اصل
است چه جای سخن از آزادی؟ به هر حال، اندیشه رایج این است که آزادی را فقط آزادی
دیگران محدود میکند و با مراجعهای به اندیشههای شهید مطهری میتوان نشان داد که
این نظریه، منطقا نامعقول است و تنها چیزی که صلاحیت محدود کردن آزادی را دارد،
هدف آزادی است.پارادوکس دوم در نسبت آزادی با دینداری است. اگر دین اجباری نیست (لا اکراه
فیالدین)، تکالیفی همچون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر چه توجیهی دارند و اگر
اساس دینداری بر تکلیف است. چگونه میتوان از انتخاب آزادانة دین سخن گفت. شهید
مطهری مساله را با تفکیک آزادی فکر و آزادی عقیده حل نموده، اما برخی بر این باورند
که این سخن مصادره به مطلوب است ولی با توجه به مبانی فکریای که ایشان در این بحث
اتخاذ کرده میتوان گفت اولا تفکیک مذکور واقعا معقول است و ثانیا میتواند
پارادوکس مربوطه را حل کند.
خلاصه ماشینی:
"توضیح مطلب اینکه ما گفتیم: آزادی با هدف معنا مییابد و هدف همان کمال است؛ پس آزادی برداشتن موانعی است که در حرکت کمالی انسان مطرح میشود؛ اما نکتة مهم این است که حرکت کمالی برای موجود مختار وقتی به واقع کمال شمرده میشود که با انتخاب آزادانة خود او صورت گرفته باشد؛ بنابراین با اینکه طبق بیان پیشین، آزادی پیوند عمیقی با دینداری داشت چون آزادی در فضای رشد مطرح است، حتی خود دینداری نیز نمیتواند اجباری باشد: لا اکراه فی الدین، هر چند که این دینداری به مصلحت افراد است؛ زیرا اگر ایمان، اجباری باشد، دیگر ایمان و رشد نخواهد بود؛ پس آیا میتوان نتیجه گرفت: مردم آزادند که بتپرستی یا هرگونه ضدیت با دین را برگزینند؟ در اینجا است که حل پارادوکس آزادی در مرتبة قبل، ما را به پارادوکسی جدید در مرتبة بالاتر میرساند.
پارادوکس پیشین این بود که آزادی، یعنی عدم محدودیت، و چرا همه برای آزادی محدودیت قائل شدهاند؟ پاسخ شهید مطهری این شد که معنای درست آزادی، عدم محدودیت مطلق نیست؛ بلکه عدم محدودیت و مانع در جهت رسیدن به هدفی است که این هدف اقتضای کمال واقعی وجود آدمی است؛ پس محدودیتهایی که دین مطرح میکند، نه تنها محدودیت نیستند، بلکه لازمة آزادیاند؛ زیرا اینها نفی خواستههای کاذب آدمی است، نه خواستههای واقعی او؛ اما این فضای جدید، این پارادوکس مطرح میشود که اگر مردم به اجبار بخواهند به سمت هدف حرکت کنند، به واقع حرکت کمالی نکردهاند؛ (زیرا برای موجود مختار، حرکت اجباری نمیتواند کمالآور باشد) و اگر بخواهند به سمت هدف واقعی حرکت نکنند، باز هم حرکت کمالی نکردهاند و آزادی در اینجا هم موجه نیست."