چکیده:
1. از آنجا که «فلسفة فقه» را میتوان علمی در آستانة ظهور دانست، تلقی ما از
چیستی آن میتواند در کیفیت تکوین و جهتگیری مباحث آن مؤثر باشد.2. فلسفة فقه از سنخ فلسفةهای مضاف است و یکی از اسباب عمدة اختلاف در تحدید و
بیان چیستی آن، اختلافنظر در تحدید این سنخ علوم (بهطور کلی) است.3. هشت تعریف از فلسفة فقه ارائه شده و با توجه به مبانی صاحبان تعریف، نقاط قوت
و ضعف هر یک تبیین شدهاست.4. نسبت فلسفة فقه با دیگر علوم همگن همچون کلام، رجال و درایه و بهویژه اصول فقه
بررسی شد. آیا با اینعلوم تداخل دارد و چگونه؟ و در صورت تداخل، آیا مضر و مانع
از تأسیس علمی به نام فلسفة فقه است یانه؟
1. As the philosophy of fiqh seems to be a new emerging science، our perspective of the nature of philosophy of jurisprudence can be of a great help for the formation and orientation of the debate.
2. The philosophy of fiqh is a second order philosophy and one of main sources of controversy in its limits and the way it should be explained. This controversy results from the limitations in these sciences in general.
3. Eight definitions are presented for the philosophy of jurisprudence and taking the views of each theorist into account، the merits، and flaws of each definition is spelt out.
4. The relation between the philosophy of jurisprudence and other homogeneous disciplines such as theology، rejal، derayah and particularly usul-e-fiqh is discussed and it’s examined that whether there is any overlapping between them. If yes، then will this overlapping hamper the formation of a new discipline as the philosophy of jurisprudence?
خلاصه ماشینی:
"2. این تعریف مشتمل بر دو بخش ایجابی و سلبی است با این هدف که بهوسیلة بخش اول، جامعیت تعریف، و با بخش دوم، مانعیت آن را تأمین کند؛ اما بدبختانه در این غرض خود کامیاب نیست؛ از باب مثال، بخشی از مبادی تصدیقی که در بخش ایجابی تعریف، آنها را از مباحث فلسفة فقه دانسته، افزون بر فلسفة فقه بعینه در اصول فقه و برخی دیگر در علم کلام مورد بحث واقع میشود، و بخش سلبی تعریف، ملاکی عرضه نمیکند که کدامیک از این موارد و به چه ملاکی تحت فلسفة فقه باقی مانده و کدامیک با کدام ملاک خارج میشود.
بررسی تعریف هفتم اشکالی که بر این تعریف میتوان وارد دانست، ابهامی است که در آن وجود دارد؛ البته صاحب تعریف خود نیز بر این امر واقف بوده، در ادامه سخنانش میگوید: برای روشن شدن مفهوم فلسفة فقه، توضیح بیشتری لازم است؛ زیرا (هر چند درباره علم فقه گفته میشود) مسائل زیادی را دربرمیگیرد که در اینجا فهرستوار ذکر میکنیم...
با این وصف، آیا تدوین و تأسیس علمی بهنام فلسفة فقه صحیح است یا نه؟ همانطور که مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایهالاصول در مقدمة تعریف علم اصول اشاره کرده، تأسیس و تدوین علم جدید (با غرض متفاوت) اگر در بخش قابلتوجهی از مسائل، با علم دیگر مشترک نباشد، امری مستحسن است؛ اما اگر در همة مسائل مشترک باشند یا مسائل اختصاصی علم جدید در خور اعتنا نباشد، تأسیس علم جدید وجهی ندارد و برای تأمین هر دو غرض میتوان در قالب علم واحد از دو جهت و حیثیت (متناسب با دو هدف مذکور) مسائل را مورد بحث قرار داد."