خلاصه ماشینی:
"اگر عقل داشت لازم بود که خدا را بپرستد و بهشت را بدست آورده و با یک پیشوای بزرگ اسلام نجنگد و اگر عقل نداشت چگونه آنهمه کارهای منظم و لشکرکشیهای مرتب را بعهده گرفته بود؟آنحضرت در جواب فرمودند که معویه دارای نیروئی بود بنام نکراء شبیه عقل که بوسیله آن کارها را منظم و مرتب انجام میداده است پس بنابراین تحقیق زمامداران امروزی دنیا که بنام سیاست بجان هم دیگر افتاده و خون یکدیگر را مباح میدانند دارای عقل نبوده و فقط با نیروی نکراء بگریبان همدیگر چسبیدهاند و همچنین آنانیکه میان عقل و احساسات حدی را قابل نیستند و در عین حال کارهای منظمی از آنها بروز مینماید در اثر همان نیروی نکراء است که مانند خرد است ولی خود خرد نیست و آن در تحت هوسها و احساسات مقید شده و از تاثیر افتاده است در اینجا خوانندگان گرامی باید با اندیشه بیآلایش درست فکر نموده و حقیقت امر را دریابند و ما اگر از ارزش خرد یا آثار آن گفتگو میکنیم منظورمان گوهر خرد است نه نیروئی که شبیه بخرد و بنام نکراء معرفیش کردیم در پایان این گفتار باید ناگفته نگذاریم که بعضی از نیکیها و بدیها است که خرد به تنهائی نمیتواند به نیکی و بدی آنها پی ببرد باید بک راهنمای ملکوتی آنها را بیان کند و خرد را بآنها متوجه سازد و آئین زندگانی را که مانند حلقههای زنجیر زندگانی زمان حال و مستقل را بهم بسته است و خرد از آنها آگاهی ندارد برای همیشه تامین نماید بدیهی است که پس از رهنمائی آن رهنما بدیها و نیکهائی که بر خرد مجهول مانده بود آشکار میگردد آن رهنما پیغمبر نامیده میشود."