خلاصه ماشینی:
"روی همین اصل و طبق این منطق،محققا عبد الملک باینراه متوسل خواهد شد و معدوم کردن ما را وظیفه حتمی خود خواهد شمرد،از این لحاظ خوب است ما متوجه باشیم و بخود آئیم و در اجرای حق و عدالت پیشقدم شویم و با کمال شهامت و جسارت بمخالفت خود جنبه علنی بدهیم،چه اگر دیر بچنین کار لازمی اقدام کنیم چه بسا او زودتر بما حمله نماید گو اینکه او تا اندازهای باقدامات خود بر علیه دشمنانش از جمله ما مبادرت نموده است و نخستین ضرب شست خود را بدوست عزیز و فداکار ما شیخ ابو سعید نشان داده و بوسیله پسر زیاد آنمرد خونخوار و منفور ویرا در خانهاش بگناه شیعی بودن بوسیله خنجر از پا در آورده است و در نظر داشته که برای عبرت سایر شیعیان جسد ویرا در شهر بگرداند.
یکی از حاضرین از این سکوت استفاده کرده و اظهار داشت:بیاناتی را که آقای رئیس ایراد فرمودند تماما منطقی است ولی بعضی از قسمتهای آن محتاج ببحث و شور زیادتری میباشد من درنظر داشتم راجع باینموضوع که آیا ما تا این اندازه قوی و قادر هستیم که بر علیه عبد الملک دست باقدامات عملی و علنی بزنیم یا خیر؟وارد صحبت شوم ولی نکته مهمیرا که آقای رئیس تذکر دادند و رفقا کاملا متوجه آن نشدند،این بحث را تحت الشعاع قرار داد و آن نکته اینست که از بیانات آقای رئیس مفهوم میگردد که شیخ ابو سعید را چون شیعه بوده زخمی نمودهاند در اینجا این سئوال پیش میآید که عبد الملک چگونه و از چه راه و بوسیله چه کسی بشیعه بودن سعید پی برده و از کجا دانسته که وی عضو جمعیت ضد اموی میباشد که برای کشتن وی اقدام نموده است."