خلاصه ماشینی:
"تو شاگرد جدید هستی؟ دانشآموز:خانم.
از کجا اومدی؟ بچهها:خانم.
مگر از شماها پرسیدم؟(رو به دانشآموز جدید):حرف بزن.
-پس چرا هنوز یاد نگرفتی موقع جواب دادن،بلند بشی؟ -چون خانم.
-بچهها با ناراحتی:آخه خانم.
بچهها(با دلسوزی):خانم نمیتونه...
-مگه نگفتم ساکت.
(رو به دانشآموز): پس چرا صدات درنمیاد؟ -(با گریه):خانم...
(رو میکند به بقیه بچهها):مگه شماها لال بودین؟خوب یک کلام میگفتین دوست جدیدتون این طوریه چقدر شماها بیفکر (به تصویر صفحه مراجعه شود) هستین.
خانم ما گفتیم...
(رو به دانشآموز معلول):اسمت چیه دختر جون؟ -نرگس.
مثل دل این دختر.
اما واقعا تقصیر این دل شکستن با کیست؟ یقینا بچهها بیتقصیرند(حالا هرچه معلم اصرار کند که تقصیر آنهاست.
)اما تقصیر این خانم معلم نوعی،همین بس که با بیاطلاعی تمام از رویدادهایی تازه که در مدرسه میگذرد، پا به کلاس میگذارد و نوک سوزنی به خود زحمت نمیدهد که مثلا با سلام و علیکی خشک و خالی،اطلاعاتی کلی راجع به شاگرد جدیدش بدست آورد..."