خلاصه ماشینی:
"هر انسان با احساسی را کلافه میکند تا چه برسد به معلمی مثل من که روزانه با دهها کودک و نوجوان سروکله میزند و تازه گرفتاریهای مادی هم دارد،و به خاطر بیثباتی در مدیریتها هرازگاهی هم از این مدرسه به آن مدرسه منتقل میشود!من سالهاست که همهء این مشکلات را با توکل بر خداوند،ایمان و عشق به کارم و امید به بهبودی اوضاع، تحمل کردهام و به خود قبولاندهام که در کنار این خارهای محسوس، گلهای عطرآگینی وجود دارد که شهد نامحسوسشان حلاوتبخش جان است و نوشداروی آلام.
اما عقل دوراندیش یادآور میشد که این کار نهشدنی است و نه ملاقات با امام با همه گیرایی و عظمتش میتواند اثری پایدار داشته باشد."