خلاصه ماشینی:
"» «خواجه عبد الله انصاری» (به تصویر صفحه مراجعه شود) خندهء کافر ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما درهم شده خلقی ز پریشانی ما بت در بغل و به سجده پیشانی ما کافر زده خنده بر مسلمانی ما «شیخ بهایی» شروع از خود شخصی به عبد الله بن عباس گفت: «میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
» گفت:«این آیه که میگوید:چرا میگویید آنچه را که نمیکنید؟گفتن و نکردن عامل بزرگی در مغضوب واقع شدن شما در پیشگاه خداوندی است؛نسبت به این آیه چطور؟آیا میدانی که از توبیخشدگان این آیه نیستی؟» گفت:«نه!آیه سوم را بگو.
» ابن عباس گفت:«آیه سوم،گفتار شعیب است که به مردم گفت:«من نمیخواهم بجاآورندهء چیزی باشم که شما را از آن نهی و منع میکنم."