خلاصه ماشینی:
"»پرسیدم: «برای چه؟»گفت: «رفته بودند به دفتر دبیرستان که دستگاه تکثیر مدرسه را به خانه بیارود و اعلامیهها را تکثیر و پخش کنند.
یکی از ارتشیهای پادگان و مسئول حزب رستاخیز جلو آمدند و پس از سلام و علیک گفتند:«نمیدانیم چه کسی این اعلامیهها را پخش کرده است؟آن هم در این محیط نظامی.
»رئیس حزب گفت:«اگر بفهمیم چه کسی این اعلامیهها را پخش کرده است،میدهیم پوستش را بکنند!» گفتم:«حالا خودتان را ناراحت نکنید.
»همینکه آنها رفتند،به معلم حرفه و فن گفتم:«تو هم پیگیری کن ببین این اعلامیهها کجا تکثیر میشود!» با خنده گفت:«به موقع او و شرکایش را دستگیر میکنم!» آقای حسین خلیل دبیر حرفه و فن مدرسه بهزاد،سالها بعد در جنگ تحمیل به اسارت درآمد و پس از 10 سال به میهن بازگشت."