خلاصه ماشینی:
"یعنی هرچه کارگر و کسبه و پاسبان و سرباز بود جمع کردم (به تصویر صفحه مراجعه شود) گفتگو با سید محمد نحوی معلم تلاشگر اصفهانی جواد محقق و بر ایشان کلاس چهارنوبته گذاشتم.
چهار پنجسالی در دبیرستان عماد الصائب همایون شهر سابق،ادبیات فارسی و عربی درس دادم و بعد به دلایلی ناچار شدم به اصفهان بیایم و در دبستان کار کنم.
بعد از انقلاب،که مدارس ملی تعطیل شد، تقاضای انتقال به دبیرستان کردم و شدم دبیر دبیرستان ابن سینا و تا سال 1370 یا 1371 که بازنشسته شدم،در همان محل تدریس (به تصویر صفحه مراجعه شود) میکردم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در آن سالها تمام شوق من این بود که این آموزشگاه شبانه دایر و این چراغ روشن باشد، تا افرادی که به هر دلیل نتوانستهاند در مدارس روزانه درس بخوانند،بتوانند ادامهء تحصیل بدهند.
» خاطرهء دیگری که یادم مانده این است که یک سال اعلام کردم هر شاگرد شبانهای که در خردادماه با معدل پانزده به بالا قبول بشود، هم صد تومان کتاب جایزه میگیرد و هم میتواند در امتحانات شهریور،درسهای یک کلاس بالاتر را امتحان بدهد.
نوع احترامی که آنها برای پدرم قابل بودند،کمکم مرا هم (به تصویر صفحه مراجعه شود) شیفتهء معلمی کرد و شرایط هم کمک کرد تا معلم بشوم و از این بابت خدا را شکر میکنم.
به هر حال،در این کتاب،که سال 1368 چاپ شد،سعی کردم با توجه به تجربیاتم در تدریس زبان عربی و آشنایی با مشکلاتی که دانشآموزان به دلیل عدم اطلاع از ریشه مشترک لغات در درسهایی مثل املا دارند،به فهم این مسئله کمکی کرده باشم."