چکیده:
<P>حوزه وجود دارد،گرایش پیدا کردهاند.این تحول هرچند میتوانست و میتواند دربردارنده جنبههای مثبتی باشد،در عمل به نوعی از چاله به چاه افتادن بدل شده است؛درحالیکه شیوههای مهندسی غالبا(هرچند نه تماما)به دیدگاههایی پوزیتیویستی مسبوق هستند، شیوههای جامعهشناسانه کنونی نیز غالبا(هرچند نه تماما)متاثر از رویکردهای پستمدرنیستی و نسبیگرایانهاند.</P><P> پیشنهاد این نوشتار برای برونشد از محدودیتهایی که همچون دو تیغه یک قیچی در جهت قطع ظرفیتهای مثبت فناوریهای نرم ناظر به امور آینده و استراتژیک به حرکت درمیآیند،بهرهگیری از یک دیدگاه نظری قدرتمند است که مبانی فلسفی(جهانشناسانه، معرفتشناسانه،انسانشناسانه و روششناسانه) لازم برای کارآمدتر کردن روشهای به کار گرفته شده در قلمرو فناوریهای نرم را فراهم آورد. این دیدگاه که عقلانیت نقادانه نام دارد،با پرهیز از محدودیتهای پوزیتویستی و پستمدرنیستی و نسبیگرایانه،با بهرهگیری از یک متدولوژی مناسب برای حوزههای اجتماعی-انسانی موسوم به"منطق موقعیت"به شیوهای واقعبینانه ظرفیتهای مثبت روشها و تکنولوژیهای نرم موجود و قابلیت بالقوه آنها را آشکار میکند و زمینه بهرهبرداری بهینه از آنها را فراهم میسازد.در رویکرد متکی به عقلانیت نقادانه و"منطق موقعیت"،در عین حال از ظرفیتهای مثبتی که ممکن است شیوههای مدلسازی مبتنی بر نظریه سیستمهای پیچیده ارائه دهند (با ملحوظ داشتن جنبههای ضعف این رهیافت) استفاده خواهد شد.</P><P>مدیریت استراتژیک،تحلیل استراتژیک،برنامهریزی استراتژیک و اصطلاحاتی از این قبیل،همه در زمره فناوریهای نرمی هستند که از چند دهه پیش به اینسو،در خدمت مدیران و برنامهریزان و سیاستگذاران و تصمیمگیران در قلمروهای مختلف اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و فرهنگی قرار گرفتهاند.از سوی دیگر آیندهاندیشی2و همه زیرمجموعههای آن از قبیل"پیشنگری"3و"آیندهنگاری"4که با نیت"شناخت"بهتر تحولات آینده و تاثیرگذاری بر مسیر این تحولات از طریق اتخاذ تصمیمهای مناسب در زمان حال،ابداع شدهاند و بسط یافتهاند نیز با فناوریهایی که به جنبه استراتژیک امور توجه میکنند،شباهت بسیاری دارند.در سالهای اخیر بهرهگیری از ابزار آیندهاندیشی در حوزههای ارزیابیهای استراتژیک،مورد توجه واقع شده است و شواهد نشان میدهند روند رو به گسترشی در مسیر جایگزین کردن رویکردهای آیندهاندیشانه به جای رهیافتهای استراتژیتک سنتی در حال شکلگیری است.</P><P> هدف مقاله حاضر آن است که با ارزیابی نقاط قوت و ضعف فناوریهای نرمی که با امور استراتژیک یا حوزههای آینده سروکار دارند،به بررسی این نکته بپردازند که آیندهاندیشی و اجزاء مختلف آن تا چهحد میتواند در تفکر استراتژیک در قلمروهای گوناگون،ازجمله مدیریت استراتژیک، نقش داشته باشد.</P><P> استدلال اصلی مقاله حاضر آن است که آیندهاندیشی و دیگر فناوریهای نرم که در دهههای نخست ظهور و رشد خود عمدتا تحت سلطه دیدگاههای مهندسان قرار داشتهاند،در سالهای اخیر تحت جاذبه مطالعات جامعهشناسانه(در معنای وسیع این عبارت)به رویکردهایی که در این</P>
خلاصه ماشینی:
"آیندهاندیش دیگری به نام باستیان دولا که از دیدگاههای اوگیلوی متاثر است،هرچند از برخی جهات با او اختلاف سلیقه دارد؛با این وجود در بررسی نقادانه خود از موقعیت کنونی آیندهاندیشی،به برخی نکات صحیح هم اشاره دارد،از جمله آنکه آیندهشناس و آیندهنگار هم باید بکوشد برساختن معانی از طریق روشهای آینده را درک کند،نه این که نتایج این روشها را بیچونوچرا بپذیرد،او همچنین بر اهیمت آیندهاندیشی در مسیر تازه خود و در واکنش تند به شیوههای افراطی گذشته به راه تفریط کشیده شده و تا حد زیادی از این نکته غفلت کرده است که با ارزیابی واقعبینانه شیوههای گذشته،جنبههای مثبت و کارآمد آنها را به خدمت بگیرد توجه به شبکهها و شبکهسازی تاکید میکند، اما به اعتبار رویکرد فلسفی خاصی که درباره تفسیر آنها و موقعیت برساختههای اجتماعی و نیز درکی که از جایگاه علوم به اصطلاح"سخت" دارد،فایدهای را که میتواند از پیشنهاد خود در زمینه بهرهگیری از رویکردهای رایج در حوزه "مطالعات نوآوری"برای فعالیتهای آیندهاندیشانه عاید سازد،به حد اقل میرساند.
اما پرسش مهمی که از رهگذر آنچه تاکنون مورد بحث قرار گرفت،مطرح میشود،آن است که اگر در رهیافتهای تازه به آیندهاندیشی،"عینیت" روشهای پیشنهادی از دست میرود و این روشهای صرفا ناظر به ظرف و زمینههای خاصی خواهند بود که در آن معیارهای ارزیابی نیز منحصرا در اختیار کنشگرانی هستند که در درون ظرف و زمینه قرار دارند و در تدوین روشها و معیارها سهم داشتهاند و به این ترتیب از معیارهای عام و عینی ارزیابی خبری نخواهد بود،در آن صورت چگونه آیندهاندیشی میتواند در خدمت مجموعههایی قرار گیرد که در مواجهه با واقعیتهای مستمرا متحولشونده بیرونی،باید فرآیند تطور مستمر و آگاهانهای را سامان بخشند؟ در پاسخ به این پرسش بنیادین باید توضیح داد که خوشبختانه چنین نیست که برای آیندهاندیشی (در معنای وسیع این اصطلاح و در هیات تازه آن)تنها یک ظرفیت مفهومی-نظری،متکی به رویکردهای نسبیگرایانه،بسط یافته باشد."