چکیده:
آنچه درباره ژئوپلیتیک نوشته و یا گفته میشود بیش از آنکه ماهیت،موضوع،ابعاد معرفتشناسانه و روششناسی آن را مشخص کند بیشتر شامل عبارتهای مبهم،دیدگاههای آمیخته با اغراض سیاسی، توصیف و تعبیرها،کلیگوییها،اصطلاحات ربطی،جدلهای ذهنی،مونوگرافیهای توصیفی و نظایر آن است که اعتبار علمی ژئوپلیتیک را مخدوش نموده و مانع از آن میشود که ژئوپلیتیک بتواند از ثبات موضوعی،فلسفی و روششناسی علمی برخوردار شود و بتواند به گزارههای کلی و جهان شمول نظیر قوانین،حقایق مسلم و نظریههای علمی تبیینکننده دست یابد.
این مقاله بر اساس تعاریف ارائه شده،بنیاد فلسفی ژئوپلیتیک را مورد توجه قرار میدهد و به این نکته میپردازد که ژئوپلیتیک علی رغم ادبیات گفتمانی و هویت اعتباری خوددر یک قرن گذشته، قابلیت برخورداری از مبنای فلسفی را دارا بوده و میتواند با مسیریابی هدفمند از وضعیت نهچندان علمی که دچار آن است خارج شود و به موقعیت یک رشته علمی و تولیدکننده گزارههای کلی انتقال پیدا کند
خلاصه ماشینی:
"اینک مسئله این است که با توجه به ادبیات فراهم آمده تحت عنوان ژئوپلیتیک در طول قرن بیستم و وجود دیدگاههای مختلف ماهیتی درباره آن،آیا میتوان یک بنیاد فلسفی استوار برای ژئوپلیتیک قائل شد که بر اساس آن ژئوپلیتیک ماهیت علمی پیدا کند؟یا اینکه این بخش از دانش جغرافیای سیاسی فاقد چنین مبنایی است و ماهیت آن چیز دیگری است که شاید بتوان از آن به گفتمان یا چیز دیگری تعبیر نمود؟دیدگاههای ماهیتی درباره ژئوپلیتیک سردرگمی مفهومی ژئوپلیتیک منجر به شکلگیری نگرشهای متفاوتی نسبت به چیستی و ماهیت ژئوپلیتیک شده است.
مکتبی که شناسایی اغراض و سیاستهای پشت پرده شکلگیری گزارهها و تبیینهای ژئوپلیتیک کلاسیک را برنامه کار خود و مطالعات درباره کشف آن را موضوع و هدف ژئوپلیتیک میداند: (Tuathail,1996:142 1998: 3) اتوتایل که با نگارش و انتشار کتاب ژئوپلیتیک انتقادی خود در سال 1996 رویکرد جدیدی را در برابر صاحبنظران و علاقمندان به ژئوپلیتیک قرار داد،با توسعه فعالیتهای خود در قالب سخنرانی و مقاله و نیز تدوین و نشر مجموعه مقالات Rethinking Geopolitics و Geopolitics Reader و با همکاری همفکران خود نظیر جان اگنیو،سیمون دالبی و پاول روتلج،توانست نظر تعداد زیادی از صاحبنظران جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک را از جمله در ایران به خود جلب نماید.
علاوه بر این رویکرد انتقادی به ژئوپلیتیک سنتی که به صورت یک پارادایم به ویژه در آمریکای شمالی و اروپا گسترش پیدا میکند ضمن اینکه مبانی ژئوپلیتیک سنتی را نقد میکند و نقش سیاست را در پرداخت آن مؤثر میداند،خود نیز روششناسی استنباطی و تا حدی استنادی را مبنای مطالعات و تبیینهای خود قرار داده و از ارائه مبنای فلسفی و جایگزین پایداری برای ماهیت و موضوع ژئوپلیتیک عاجز میماند."