چکیده:
پس از فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی،دو تفکر همزمان شکل گرفت: 1-تفکر هژمونی مطلق و نظام تک قطبی سلسلهمراتبی
2-تفکر منطقهگرایی و نظم منطقهای
به دلیل ناکامیهای آمریکا در افریقا،و بالکان و عراق،تا قبل از 11 سپتامبر،و بالا بودن هزینههای پیگیری هژمونی مطلق در جهان،و همچنین نبودن یک تهدید جدی مانند کمونیسم،تفکر هژمونی مطلق تضعیف و تفکر نظم منطقهای رشد قابل توجهی یافت.ظهور نئوکانها در امریکا و ارائه پروژه قرن جدید آمریکایی برای احیاء و تقویت و پیاده کردن نظم هژمونیک مطلق جهانی صورت گرفت.حادثه 11 سپتامبر ظرفیت ذهنی مناسبی را در جامعه آمریکا و افکار عمومی جهان برای پیگیری پروژه آنان بوجود آورد.بنابراین پس از 11 سپتامبر،تفکر هژمونی مطلق جهانی تقویت شد و نظم منطقهای تضعیف گشت.اما امروزه پس از حوادث افغانستان و بخصوص عراق،و ناتوانی آمریکا در تحقق یک دموکراسی مطلوب در افغانستان و عراق،مجددا تفکر نظم منطقه ای تقویت خواهد شد.طبق گزارش سازمان تجارت جهانی 76 مورد همکاری منطقهای شکل گرفت و 70 درصد تجارت جهانی در قالب همکاریهای منطقهای است.2
خلاصه ماشینی:
"1- FTA یا مناطق آزاد تجاری(175 عدد یعنی حدود 72% بیشتر به صورت دو جانبه است) از آنجایی که زیرسیستمهای خلیجفارس،خاورمیانه،آسیای مرکزی و قفقاز،و شبه قاره از طریق ایران بهم پیوسته میشوند و فعالیتهای تجاری و انرژی که از مهمترین ارکان اقتصادی کشورهای منطقه است،تنها با همکاری ایران امکانپذیر است و از طرف دیگر استعداد و توانایی کشور ما در صلحسازی و امنیت منطقهای قابل جایگزین نیست و ظرفیت بهرهگیری این کشور در استفاده از رقابت قدرتهای جهانی با یکدیگر در منطقه موقعیتی را برای ایران فراهم کرده است که اگر بتواند تواناییهای لازم داخلی خود را از لحاظ توسعه یافتگی و اقتدار و دیپلماسی فعال و موثر فراهم سازد،میتواند به یک قدرت برتر منطقه ای و محور هژمونیک منطقه تبدیل شود.
ق2-اتحادیههای گمرکی 3-آزادسازیهای محدود تجاری سؤال اساسی این است که ایران چگونه به این موقعیت دست یابد؟ نظم منطقهای: تبدیل شدن ایران به قدرت برتر منطقه و محور هژمونیک آسیای جنوب غربی نوعی رویکرد منطقه و ارائه نشدن تئوریهای نظم منطقهای و نبودن یک مدیریت با اراده و هدفمند از عوامل اصلی شکل نگرفتن چنین رویکردی در سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران بوده است ولی امروزه عوامل فوق تغییر کرده است: 1-نظام دوقطبی و جنگ سرد پایان یافته و ایران پس از انقلاب اسلامی از ایفای نقش منطقه حائل فارغ شده و رفتاری مستقلانه را در سطح ملی و بین المللی و منطقه پیگیری کرده است؛ولی پس از بیست و پنج سال تجربه، رویکردها و سیاستهای مختلف از جمله صدور انقلاب در چارچوب پارادایم نه شرقی و نه غربی در ابتدای انقلاب و سیاست تنشزدایی،گفتگوی تمدنی و بی طرفی دو دهه دوم و سوم آن،در آستانه انتخاب رویکرد جدیدی است."