چکیده:
بسیاری از آثار ادبی،بالقوه یک نمایشنامه یا یک فیلمنامه است.یکی از این شاهکارهای ادبی«شیخ صنعان»اثر«فرید الدین عطار نیشابوری»است.این داستان منظوم از برخی ظرفیتهای دراماتیک مانند«ساختار نمایشی»برخوردار است.طرح داستانی«شیخ صنعان»میتواند با خط سیر داستان در فیلمنامه مقایسه شود زیرا از جایی آغاز میشود،در مسیری جریان مییابد و در نقطهای به پایان میرسد.افزون بر این،روایت بر یک شخصیت و حادثه اصلی تکیه دارد و با بهرهگیری از شخصیتها و حوادث دیگر به آفرینش ماجراهای جدید میپردازد.همچنین با اطلاعات جدیدی که از شخصیتها به دست میدهد به هیجان بیشتری دست مییابد و افکار و عواطف مخاطب را نشان میرود.با تشخیص خطوط داستانی«شیخ صنعان»و خط سیر فیلمنامه میتوان به گونههای همانندی و تمایز میان ساختار فیلمنامه و ساختار این حکایت پی برد و به دورنمایی از ظرفیتهای دراماتیک«شیخ صنعان»دست یافت.
خلاصه ماشینی:
"»6 (سید فیلد،1378:ص 29) ساختار«شیخ صنعان»و الگوی فیلمنامه با چنین تصویری که از الگوی فیلمنامه پیشرو داریم،ساختار«شیخ صنعان»تا چه میزان از توان بازآفرینی در داستان فیلم برخوردار است؟آیا آغاز داستان چنانکه باید به آغاز و بنای داستان اختصاص یافته است؟آیا خط داستانی به طور واضح و روشن بنا نهاده شده است؟ نیاز شخصیت از کجا شروع میشود؟آیا مسألهای که بنا نهاده شده است«عاطفی»(درامایتک) هست؟آیا در پایان فصل اول،نقطه عطف داستان پیریزی شده است؟میان داستان چگونه پرداخت شده است؟آیا بر شخصیت اصلی و فرضیه دراماتیک تمرکز دارد؟شخصیت برای حل مسأله چه میکند؟چه تحولات و پیشرفتهایی رخ میدهد تا گرهگشایی صورت پذیرد؟ آیا در فصل دوم برخوردها و موانع پیریزی شده است؟آیا در میانه فصل دوم،نقطه عطف میانی تعبیه شده است؟آیا فواصل میان نقطه عطفها در کل داستان،برای بازآفرینی در فیلمنامه مناسب است؟پایان داستان چگونه است؟آیا در لحظات پایانی داستان نقطه اوج مشخصی وجود دارد؟آیا نویسنده/شاعر توانسته است با گسترش افقهای خلاقیت خود در نقطه اوج، آن را جذاب سازد؟آیا نقطه اوج به گرهگشایی نزدیک است؟آیا چنانکه باید،بعد از گرهگشایی،داستان به پایان میرسد؟ با ذکر خلاصهای از داستان«شیخ صنعان»و تفکیک کنشهای داستانی آن،میتوان به مقابله ساختار این اثر با الگوی فیلمنامه پرداخت: چکیده داستان 7 شیخ صنعان،حکایت پیری است که در شریعت اسلام به برترین مرتبه زهد دست یافته و به مقام شیخی رسیده است.
عاشق شدن شیخ،نقطه آغازین طرح فرعی و فصل دوم را بنا مینهد و مسأله اصلی که تعبیر رؤیا و عاشق شدن شیخ است،در پسزمینه قرار میگیرد و با خواب دیدن شیخ،فصل سوم آغاز میشود و دوباره خط سیر اصلی داستان به پیشزمینه میآید و زمینه گرهگشایی داستان را که با خواب دختر ترسا در پیوند است،فراهم میکند."