چکیده:
یکی از مفاهیم مشترک که در تمام جوامع و فرهنگها بر ضرورت پذیرش آن تأکید شده، گفتگو و نقش آن در تقریب اقوام و ملل است.گفتگو به عنوان یکی از عناصر تعامل فرهنگی ملتها و در سطح کلان در بسترهای گوناگون تجلی مییابد که امکان بالقوه و شرایط ظهور آن، پذیرش مؤلفههای مشترک جهانی است.یکی از این بسترها-در حوزه ارتباط کلامی- مکاشفههای اسطورهای و دینی است که خود به عنوان یکی از ابعاد هفتگانه دین تلقی میشود.
این جستار پژوهشی در عرصه مکاشفات جهانی(زرتشتی،عهد قدیم و جدید)از یک سو و مکاشفههای عرفانی مندرج در آثار ادبی از سویی دیگر است که ضمن توجه به معنای نخستین مکاشفه (Revelation) به معنای ثانوی آن نیز (Apocalypse) می پردازد و آنگاه پیوند آن را با برخی مقولات مشابه نظیر اسطوره (Myth) رستاخیز و نشور (Eschatology) هزارهگرایی (Millennium) نشان میدهد.نگارنده همچنین در این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل زیرساخت مکاشفهها در غرب و شرق به این مسأله میپردازد که مکاشفهها نزد حکما و عرفا به عنوان صاحبان آثار ناب عرفانی-ادبی و در کتابهای مقدس و ادیان توحیدی از بنمایه و جریان ثابتی پیروی میکند و آن ویژگی منحصر به فرد مکاشفهها با توجه به ساختار فکری،قومی و فرهنگی ملتها و فرهنگها است.
خلاصه ماشینی:
"این جستار پژوهشی در عرصه مکاشفات جهانی(زرتشتی،عهد قدیم و جدید)از یک سو و مکاشفههای عرفانی مندرج در آثار ادبی از سویی دیگر است که ضمن توجه به معنای نخستین مکاشفه (Revelation) به معنای ثانوی آن نیز (Apocalypse) می پردازد و آنگاه پیوند آن را با برخی مقولات مشابه نظیر اسطوره (Myth) رستاخیز و نشور (Eschatology) هزارهگرایی (Millennium) نشان میدهد.
این اصطلاح در عرصه هنر و ادب ضمن توجه به معنی نخستین(مکاشفههای عرفانی)معنای دیگری به خود گرفته که از آن به ادبیات مکاشفهای یا پیشگویانه (Apocalyptic Literature) تعبیر میشود و آن نوع ادبی است که نویسندگان آن در حالت کشف و شهود وقایع و حوادث عالم اعم از وقایع گذشته(پس گویی)و یا آینده(پیشگویی)را رویت و در قالب الفاظ و نوشتار و غالبا با زبان رمز ثبت و ضبط میکنند.
«از قلزم مواجید اقداح افراح بخوردم در عشق و محبت صرف افتادم ناگاه عین قدم بر من کشف شد»(شرح شطحیات،1344:11)؛چنانکه روزبهان خود نیز به این مقام اشاره مستقیم دارد:«و الله در تمام مدت تا این زمان که پنجاه سال دارم روز و شبی بر من نگذشته که کشفی از عالم غیب برای من حاصل نشده باشد و اینها همه از فضل خدای متعال در من بود»(کشف الاسرار و مکاشفات الانوار) «کشف اعظم که دید در عالم جز من اندر مبادی احوال در علوم خدای بحر منم علماء نزد من شده چو قلال» (آریا،1363:114) یکی از مضامین مکرر مکاشفههای او از خلال آثارش تجربه دیدار او با خداوند است که براساس جهانبینی و ایدئولوژی او بنیان یافته و در این میان حتی زبان گفتگوی خداوند با او نیز مقید شده و به زبان خود او(مکاشف)است:«من خدای را با صفات قدرت،جلال و..."