چکیده:
ادبیات با تقلید و بازآفرینی حقایق هستی و تصویر و تجسم زندگی و دنیای انسانی در شکلی ملموس و محسوس در انتقال،تفهیم و ادراک هر چه سریعتر مسائل،نقشی بسزا داشته است به رغم برخورداری زبان و ادبیات از موضوعی مشابه،هر یک با تصاویر و شیوههایی از بنیاد متفاوت با این موضوع روبهرو میشوند به این معنا که در برخورد زبانی،زبان ابزار شناخت هستی است بدان گونه که هست و حال اینکه در برخورد ادبی،زبان ماده خام یا دستمایهء باز آفرینی هستی است بدان گونه که میخواهیم باشد.
در این جستار سعی بر این بوده است که پس از نقل و بررسی دیدگاههای متفاوت از مفهوم واقعی«ادبیات»،وظیفه اصلی و ارزش و اهمیت کار نویسنده،تعهد و التزام ویژه ادیب طرح شود.
ضمن ارائه شواهدی گویا،عمدتا از ادبیات معاصر،وجوه تمایز و تشابه ادبیات و دیگر هنرهای انسانی،ملاک و معیار زیبایی در آثار ادبی و ضوابط و قواعد حاکم بر آثار ادبی هم مد نظر قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"زبان،درونمایه و نظام ویژه ادبیات دکتر فاطمه کوپا عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور چکیده ادبیات با تقلید و بازآفرینی حقایق هستی و تصویر و تجسم زندگی و دنیای انسانی در شکلی ملموس و محسوس در انتقال،تفهیم و ادراک هر چه سریعتر مسائل،نقشی بسزا داشته است به رغم برخورداری زبان و ادبیات از موضوعی مشابه،هر یک با تصاویر و شیوههایی از بنیاد متفاوت با این موضوع روبهرو میشوند به این معنا که در برخورد زبانی،زبان ابزار شناخت هستی است بدان گونه که هست و حال اینکه در برخورد ادبی،زبان ماده خام یا دستمایهء باز آفرینی هستی است بدان گونه که میخواهیم باشد.
ادبیات نیز همانند سایر گونههای هنر،زندگی را در شکلی ملموس و محسوس تصویر میکند؛به بیان دیگر دنیای ادبیات،دنیای انسانی ملموس از تجربه بلاواسطه و چشماندازی عام بر موضوعهای خاص است که جهان را بهتر به ما مینمایاند و خود از این روست که اثر ادبی زودتر تفهیم و منتقل میشود و تأثیر عمیقتر و روشنتری میبخشد(بارت،دبوار،سارتر، 1364:ص 133).
از ماده زبان است زیرا اتصال احساس با ادبیات به واسطهء زبان است؛یعنی اگر مادهء زبان در میان نباشد،امکان ادراک حسی ادبیات منتفی است با این حال ادبیات،زبان نیست،زیرا علل فاعلی و موجبات وجودی آن غیر زبانی است به این معنا که صورت و ساخت ویژه اثر ادبی،زبان را از وسیلهء ارتباط و انتقال اطلاع به موضوعی برای آفرینندگی تبدیل میکند."