خلاصه ماشینی:
"؟! یونانیها بتهائی برای خود میتراشیدند و میگفتند اینها مظهر خدا هستند تا اینکه بزرگانی در میان آنها پیدا شدند و گفتند سنک حقیر مظهر خدا نمیشود خدا بتمام موجودات محیط است چطور یک سنک کوچک مظهر خدا میشود فلاسفه ملتفت شدند که سنک قدرت بر تصریف و تدبیر موجودات ندارد ولی از تصور فکر دچار خبط دیگری شده برای هر ستارهء خدائی قائل شدند گفتند خدای آسمان خدای زمین خدای مریخ خدای مشتری خدای زحل و غیره از سیارات جوی،تا سقراط حکیم پیدا شده گفت مبدء قابل تعدد نیست و توحید را در یونان انتشار داد ولی چون علم ترقی کلی نداشت قائل بعقول عشره شدند(که در حقیقت مبنی بر تعدد آلهه است)چون افکار یونانیها پیش از نشر فلسفه توحید بتعدد خدایان متوجه بود بعد از انتشار توحید هم نتوانستند خود را از تعدد الهه رها کنند و توحید را بصورت شرک درآورند اما مصریها قائل بخدائی پادشاهان خود بودند نه اینکه آنها را خدا میدانستند بلکه مظهر خدا میدانستند تا وقتی که نور هدایت حضرت موسی کلیم الله علیه السلام طلوع کرد و تمام مردم را دعوت بتوحید نموده و بنیان شرک را خراب و واژگون ساخت بنی اسرائیل موحد شدند و خدای قادر فرعون ناچیز را در دریای مصر(رود نیل)غرق کرد و برای آنکه نگویند فرعون باسمان رفته و صعود مبارک شده منحض اثبات عجز او برخلاف عادت و انتظار بخواست خداوند بدن فرعون در کنار دریا پیدا شد بعلامت بخصوص همه مردم شناختند جسد او را(و میگویند مریس مومیائی شده همان فرعون است) علی ای احال خداوند عزیز برای عبرت مخلوق خود ثابت کرد که این عبد ذلیل مظهر من نیست چنانچه میفرماید در قرآن مجید «فالیوم منیجک بیدنک لتکون لمن خلقک انه و ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون» خوانندگان محترم در این آیه شریفه تفکر نمایند."