خلاصه ماشینی:
"اصحاب محمد(ص)که در آن مجلس حضور پیدا کرده بودند از این سئوالات و؟؟؟مهای حبیب بوحشت افتادند و مضطرب گشتند که مبادا پیغمبر از عهده جواب او برنیاید.
جلسه متشنج و ابو جهل در شعف و شادی و اصحاب پیغمبر (ص)در اضطراب و حبیب منتظر جواب بود که ناگهان رسول اکرم(ص)متوجه ابو جهل شد و با صدای تند فرمود:ای نادانان عرب و ای رسواکنندگان اقوام و قبائل بیخود مباهات نکنید و بهرزه شادی ننمائید و آرام بگیرید.
حبیب دیگر آنچه دیدنی بود دید و معرفت و دانش و مجد و عظمت او در مقابل قدرت خدای محمد(ص)بزانو در آمد و از جان و دل محمد(ص)را به نبوت پذیرفت و برگشت ولی چند سئوالی دیگری هم کرد و حجت بر مردم تمام شد."