خلاصه ماشینی:
"همان مأخذ ص 189 5-بحث زحاف در معیارالاشعار خواجه نصیر بر خلاف همتای عروضیش شمس قیس که زحافات اشعار فارسی را بدون مقدمه بعد از هر بحری جدا جدا آورده و بیان داشته و زحاف عربی و فارسی را یکجا ایراد کرده، به گونه علمی و با بیانی روشن بحثی کلی در مورد زحافات و کم و کیف آنها کرده و زحافات ناشی از نقصان و یا زیادت حروف را در مواضع مختلف رکن:اوایل و اواخر و اواسط مورد تأمل قرار داده و بیان کرده کدامیک از آن تا زیانست و کدام از آن پارسیان و کدام مشترک میان دو زبان و در ضمن تحقیق گونههای زحافی که خلیل بن احمد واضع عروض عرب بدانها نرسیده و یا غفلت ورزیده ذکر کرده است.
ازین رهگذر به نکات تازهای رسیده است که برای نمونه یکی از آنها را بیا نمیداریم: «علت اختصاص لغت پارسی به آن تغییرات آنست که وقوع دو ساکن در لغت تازی در اواخر مصراعها همه جای جائز نیست و آنچه موجودست علت آن مبین و معین شده، اما چون در لغت پارسی جائزست و در غیر آن مواضع که در تازی یافتهاند واقع میشود به تغییرات دیگر احتیاج میافتد، امثلا چون آخر رکنی وتدی مجموع بود چنانکه مستفعلن و دروی قطع افتد تا با وزن مفعولن آید، بعد از آن اگر در اخر شعر دو ساکن اید تا بر وزن معفولان شود نتوان گفت که این رکن مقطوع است و هم مذال یا مسبغ بل اولی آن باشد که همچنانکه قطع عبارت از مجموع حذف ساکن وتد و تسکین متحرک دوم است، تغییری دیگر اثبات کنند که عبارت باشد از تسکین متحرک دوم و بس تا وتد به آن تغییر مشتمل بر متحرکی و دو ساکن شود و ما آن رکن را که وتد او چنین بود اعرج نام نهادیم..."