خلاصه ماشینی:
"مثلا اگر گفته شود:معنای حقیقی قاتل کسی نیست که با وضع خاصی دیگری را بکشد،بلکه روح معنای قتل،بی جان ساختن جاندار است و آن،کار کسی جز خدا نیست، پس به حقیقت یکی از اسماء یا صفات خدا باید«قاتل» باشد!
اولا- آنها روح رقت قلب نیستند،بلکه لازمهء آن هستند،به دلیل تصریح اله لغت و ثانیا-اگر مطلب چنین باشد (*)الرحمة و یحرک رقة القلب و انعطاف یقتضی التفضل و الاحسان و المغفرة:«اقرب الموارد».
گذشته از اینها منسلخ شدن از معنای نخستین و استعمال د رمعنای دیگر به خاطر وجود رابطه و علاقه مجازی از محسنات کلام و اگر بخواهیم برای هر معنا روحی بسازیم و آن را معنای حقیقی بیناریم و همه مجازها و استعمارهها را منکر شویم،فکر نمیکنم کار جالبی کرده باشیم!«کیف کلمات الادباء مشحونة بالمجاز»گر چه گفته شده است«اذا دار الامر بین الحقیقة و المجاز الحقیقة اولی»ولی آن را منای دیگری است."