خلاصه ماشینی:
وقتی که با کودکی روبهرو میشویم که دستخوش واکنشهای پرخاشجویانۀشدیدی از اینگونه است،باید به این نکته نیز توجه کنیم که تظاهر این واکنشهایبیرون از اختیار و مهار نکردنی در کودک شدیدتر از بزرگسالان است،چرا که کودکنمیتواند انگیزشهای خود را هدایت کند و بر آنها تسلط یابد.
کودک احساس ایمنی و آگاهی از ارزش خود را از دست میدهد و دچارهراس و نگرانی میشود که سازش او را با جهان خارج دشوار میکند و ممکن است،بر اثر یک بازتاب دفاعی،در او واکنشهای شدید پرخاشجویی برانگیخته شود.
کدام بزرگسالی است که بتواند به خود ببالد که هرگز کودکی را از کاری فقط بهاین علت که دستخوش خشم بوده منع نکرده است؟ولی کودک پرخاشجویی را که دراین نوع رفتار آمرانه پنهان است بسیار خوب احساس میکند.
آشکار است که کودک به صرف آنکه گاهی از مربی خود رفتار پرخاشجویانهایمیبیند رفتار مشابهی در پیش نمیگیرد،ولی باید توجه داشت که کودک غالبا،دربرابر موضع پرخاشجویانۀ بزرگسالان که میکوشند تا رفتار خود،یعنی فشار و امرونهی و تنبیه و کتک و جز اینها،را به عنوان نشانهای از«نگرانی تربیتی»شانتوجیه کنند،خود را بیدفاع احساس میکند.
گاهی ممکن است این شیوۀ تربیتی واپسزدگی چنان شدیدی ایجاد کند کهکودک دیگر نتواند پرخاشجویی متراکم در وجود خود را مستقیما آشکار کند.
همچنین اگر کودکی خود را،نسبت به دوستانش یا نسبت به حیوانها بیرحمنشان میدهد،سبب آن را باید در پرخاشجویی جستجو کرد که در وجودش متراکم شدهو سرکوفته شده است.
تنها پس از این کار است که میتوان به تدریج رفتار درست و معقولیدر آنها به وجود آورد.