خلاصه ماشینی:
"اندکی پیش از تولد او،پدر مادرش از هم جدا شدند و مادرش با دکتر«هامبورگر»،که یک پزشک آلمانی اهل کارلسروهه بود، ازدواج کرد و ایکسون در ان شهر به مدرسه رفت.
اندکی پس از فراغ از تحصیل از انجمن روانکاوی وین،در سال 1933 با خانوادهاش به ایالت متحدهء آمریکا عزیمت کرد در شهر بوستون به عنوان نخستین روانکاو کودک به کار پرداخت.
پس از سه سال اقامت در بوستون،سمت موسسه روابط انسانی دانشگاه-ییل-یافت و همزمان،تدریس در مدرسه پزشکی ییل را پذیرفت به دنبال فرصتی که برای مشاهدهء کودکان قبیلههای سرخپوست«سو»در دراکوتای حنوبی پیش آمد،اریکسون ییل را به منظور زندگی در سرزمین قبایل سو ترک کرد.
در پایان آن سال،به برکلی رفت و با مؤسسه رفاه کودک دانشگاه کالیفرنیا به همکاری پرداخت.
پس از ده سال مشاهدهء کودکان در وضعیتهای متفاوت اریکسون یافتههای خود را در کتابی تحت عنوان کودکی و جامعه منتشر ساخت.
فرد باید از همهء این مراحل عبور کند تا بتواند حسی از هویت خود را به دست آورد."