خلاصه ماشینی:
"چاپ این مصاحبه از آن جهت به درازا کشید که گفتگوهای مجله معمولا با معلمان مؤلف و مترجم بود و آقای توحیدی کار منتشر شدهای نداشت.
یک سال بعد که مرآت وزیر شد، چون خودش در کرمان فرهنگی فعالی بود و محیط را هم میشناخت،او را دعوت به کار کرد.
اصلا برنامهء مرزهای دانش یکی از استفادههایش این بود که گوشههای تاریک تاریخ را روشن کند و دانشگاهیها هم به همان روش کار یاد بگیرند.
خود محیط میگفت چون رادیو پول کمی بابت این سخنرانیها میداد، استادان دیگری که قرار بود به ترتیب نوبت در آن برنامه سخنرانی کنند،اغلب رفتند شغلهای دیگری مثل مدیر عامل فلان شرکت و عضو بهمان مؤسسه شدند و به بهانههای گوناگون،از زیر بار سخنرانی شانه خالی کردند.
مثلا برای (به تصویر صفحه مراجعه شود) خواندن کتاب معاصر الباقیه،نوشتهء مرحوم سید محمد علی وفایی زوارهای، که شرح حال بزرگان محل و تاریخچهء زواره است و چهار جلدش تا به حال شناخته شده است و محیط یکی دو تایش را داشت و سومی را هم آقای عبد الحسین بیات داشت و آخری هم در یکی از کتابخانهء هند است،آن قدر از ما کار کشید که عاقبت ما هم توانستیم آن را بخوانیم.
چرا؟ چون همهاش شعرهایی بود که دعوت به انقلاب میکرد و از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور و حکومتهای ضد مردمی آن شکایت داشت و محیط میترسید که ساواک برایش مشکل درست کند.
مراتب ایمان و علاقهمندی مرحوم اشرفزاده به کار خود و اهتمامی فوق العاده که در انجام دادن وظیفه داشت و نفوذ کلام و احترام و شخصیت او در میان شاگردان و درجهء خداپرستی و پرهیزگاریاش از حوصلهء این مختصر بیرون است."