خلاصه ماشینی:
"در این زمان که دستم از سلا و سک و ستاره خالی است مرا چگونه دیدهای؟ غصهء نان شعلهای در دلم جان گرفته خندهام رو به پایان گرفته آتش دردت از بس زیاد است از سرم فکر درمان گرفته ای بهار نجیبم،کجایی؟ باغ ما را زمستان گرفته من چه اندازه اینجا غریبم خانه را غصهء نان گرفته کاوهها را بگو تا بیایند شانهها بوی اران گرفته این طرف لالهها بیشمارند قلبم از داغ یاران گرفته خستهام،خسته از شعر گفتن شعرهایی که به پایان گرفته ای شهیدان،شهیدان کجایید؟ در دلم شعلهای جان گرفته صدای روشن خوب گوش میدهم،این صدای توست این صدای روشن آیههای توست هرچه سیب زندگی،سهم دست ما هرچه فرش بندگی،زیر پای توست در زمین و آسمان،مرغ و ماکیان هرچه بال میزند،در هوای توست انتهای قطرهها،ابتدای رود انتهای زندگی،ابتدای توست در کجا تو نیستی،مهربانترین!
هر کجا که میروم،جای پای توست میزند مرا صدا،شب به روشنی خوب گوش میدهم،این صدای توست بهار پنهان هنوز فکر تو هستم بهار زیبایم!"