خلاصه ماشینی:
"در زمستان سخت نامردی گل قندیل چوبدار شدن خلعت زخم را به تن کردن باز همدوش افتخار شدن بیامان بر ستم خروشیدن لبهء تیز ذوالفقار شدن زندگی یعنی این که آینهوار یک دل و صاف و بیغبار شدن زندگی مصدر فداکاری است معنیاش چیست؟!جز نثار شدن طاهرهء ابراهیمی (به تصویر صفحه مراجعه شود) سرمشق آب68 معلم!تشنهام،پرالتهابم تو سرمشقی بده!از درس آبم دری از روز را بگشا به رویم ببر!تا قلههای آفتابم قلم را آشنای دست من کن بده!پیوند با درس و کتابم به چشمم شعر بیداری بیاموز برون کن!تا ابد،از بند خوابم سراپا جوششم،شوقم،سؤالم ببر با خود به دنیای جوابم بتاب امروز بر من نور ایمان که فردا من به تاریکان بتابم صدای پای خورشید69 صدای پای خورشیدی،معلم سرود صبح امیدی،معلم من آن نیلوفر تازه شکفته تو عاشقتر زهر بیدی،معلم زدودی سایهء نادانیام را چو در ذهنم درخشیدی،معلم محبت را برایم بخش کردی به روی من چو خندیدی معلم میان سینهام دریا نشاندی خطایم را چو بخشیدی،معلم نوشتم روی دفترهای شعرم که در قلبم تو جاویدی،معلم (به تصویر صفحه مراجعه شود) چراغ روشن(تقدیم به معلمان بازنشسته70 تو ای همیشه معلم،سپاس،خسته نباشی چراغ روشن صدها کلاس،خسته نباشی تو سرو گلشن عشقی،کجا نشسته بمانی؟!"