خلاصه ماشینی:
"دلیل مارتا برای اصرارهای مکررش این بود که صندوق حاوی«ادویهای سری»است که مادرش به او داده است و چون هیچ راهی برای فراهم کردن دوبارهء آن وجود ندارد،نگران است مبادا بن یا هرکس دیگری صندوق را بردارد و تصادفا از دستش بیفتد و همهء محتویات باارزش آن پخش زمین شود.
اما چرا مارتا اجازه نمیداد که بن به آن صندوق کوچک دست بزند؟یعنی واقعا میترسید از این که بن محتویات آن را روی زمین پخش کند؟اصلا این ادویهء سری شبیه چه چیزی بود؟چرا بن هیچ وقت نمیتوانست وجود آن را در غذاها تشخصیص بدهد؟ظاهرا مارتا مقدار بسیاربسیار کمی از آن ادویه استفاده میکرد؛زیرا به قول خودش راهی برای دوباره تهیه کردن آن وجود نداشت.
چه اتفاقی ممکن است بیفتد،اگر بخواهد داخل آن را ببیند؟چرا مارتا در مورد این صندوق آن قدر مرموز و تودار رفتار میکند؟ درحالیکه که گاز دیگری به کیک میزد، در ذهنش سبک سنگین کرد که آیا صندوق را بردارد یا نه؟به آن خیره شده بود و کیکش را میخورد."