خلاصه ماشینی:
"سؤال راهراه (به تصویر صفحه مراجعه شود) دکتر حسین اسکندری از گورخری پرسیدم: «تو سفیدی،راهراه سیاه داری،یا اینکه سیاهی،راهراه سفید داری؟» گورخره به جای جواب دادن پرسید: «تو خوبی،فقط عادتهای بد داری،یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟ ساکتی،بعضی وقتها شلوغ میکنی،یا شیطونی بعضی وقتها ساکت میشی؟ ذاتا خوشحالی،بعضی روزها ناراحتی؟یا ذاتا افسردهای بعضی روزها خوشحالی؟ لباسهات تمیزن،فقط پیرهنت کثیفه،یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟» و گورخر پرسید و پرسید و پرسید،و پرسید و پرسید،و بعد رفت.
دیگه هیچوقت از گورخر دربارهء راهراههاشون چیزی نمیپرسم.
گورخر یک استعاره است.
سفید یکدست کسلکننده است و چشم را میزند.
سیاه یکدست هم دلگیر است و خستهکننده.
فاصلههای سیاه هم جاذبههایی میآفرینند و شوق عبور ایجاد میکنند که به دنبال هر لحظهء سیاه یک امید سفید میآید.
3. گورخر آمیزهای از فاصلههی سفید و سیاه است.
پیام این حکایت،این است که سؤالهایت را از خودت بپرس.
جواب آنها در درون توست."